جز در حق نیستی جای شما

در حضورستی سرا پای شما

با شما رفتنم بپای شما

هست از رحمتم برای شما

اگر سرم برود در سر وفای شما

ز سر برون نرود هرگزم هوای شما

بخاک پای شما کانزمان که خاک شوم

هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما

چو مرغ جان من از آشیان هوا گیرد

[...]

آصف ثانی رشیدالحق والدین آنکه هست

آسمان عکسی ز روی عالم آرای شما

صاحبا از ماجرای حال خود من شمه‌ای

عرض خواهم داشت بر رای اعلای شما

زان سبب بالای گردون خم شد اندر قدر صدر

[...]

مرا که فرض شد از جان و دل دعای شما

بگو چگونه بگویم دمی ثنای شما

ز پادشاهی ایران زمینش ننگ آید

کسی که شد به سر کوی غم زدای شما

اگرچه رای تو بر درد و غصّه ی دل ماست

[...]

جمله را می کنم فدای شما

تا ز هم نگسلد نوای شما

گر نه تحت الثری ست جای شما

چون ندارد زمین سرای شما

هیچ کسم نیست به جای شما

پشت به کوهم ز وفای شما

هست ازو بخشش و بخشایش ما

هست ازو کاهش و افزایش ما

ای تفوق جسته بر هفت آسمان جای شما

عرش این نه زینه منظر فرش ماوای شما

چرخ اطلس نیز شد مانند کرسی پرنجوم

از نشان نعل رخش عرش فرسای شما

چیست ماروبین خم گردون دوال کهکشان

[...]

داند او پنهان و پیدای شما

مطلع بر کسب و کالای شما

چه بدها که نفس و هوای شما

نهاده است در پیش پای شما

برید از خدا، دست های شما

بشد خشم یزدان سزای شما

همین بد ز داور سزای شما

که بر فتنه می بود رای شما

آوخ از محنت و عنای شما

وای از رنج و ابتلای شما

برخ خلق باب فتنه گشود

مجلس شوم فتنه زای شما

ای گروهی که مؤذن تقدیر

[...]