مرا که فرض شد از جان و دل دعای شما
بگو چگونه بگویم دمی ثنای شما
ز پادشاهی ایران زمینش ننگ آید
کسی که شد به سر کوی غم زدای شما
اگرچه رای تو بر درد و غصّه ی دل ماست
به غیر صبر چه تدبیر رای رای شما
اگر رضای تو بر خون دل بود سهلست
مقدمّست به خون دلم رضای شما
به جان دوست که مرغ دل من غمگین
به هیچ روی ندارد بجز هوای شما
اگر به کلبهی احزان ما دهی تشریف
میان دیده ی روشن کنیم جای شما
به جای جان سر و زر کرده ام فدا لیکن
محقّریست شدم شرمسار پای شما
بگفتمش که جهانی به تیغ هجر مکش
جواب داد که سهلست خون بهای شما
به درد هجر بمردیم آه اگر روزی
به درد ما نرسد نوبت دوای شما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر سرم برود در سر وفای شما
ز سر برون نرود هرگزم هوای شما
بخاک پای شما کانزمان که خاک شوم
هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما
چو مرغ جان من از آشیان هوا گیرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.