خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۱۹۴
چه کند عرش که او غاشیهٔ من بکشد
چون به دل غاشیهٔ حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۲۱۲
من که باشم که به تن رخت وفای تو کنم
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم
گر تو بر من به تن و جان و دلی حکم کنی
هر سه را رقصکنان پیش هوای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۲۴۴
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم وقضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۷
من که باشم که بتن رخت وفای تو کشم
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۹۰
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون به دل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۱۸
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضای توکشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۱۹۳
چه کند عرش که او غاشیه من بکشد
چون به دل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۱۸
من که باشم که به تن رخت وفای تو کنم
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم
گر تو بر من به تن و جان و دلی حکم کنی
هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۲۵۹
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کشم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم؟
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم؟
ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد
چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم
چه کند عرش که او غاشیهٔ من نکشد؟
[...]
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۹۹ - ۳۰ - النوبة الثالثة
من که باشم که بتن رخت وفاء تو کشم
دیده حمّال کنم بار جفاء تو کشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل که بلاء تو کشم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة » ۱ - النوبة الثالثة
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و قضاء تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل چو بلاء تو کشم.
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۰- سورة الرّوم مکّیة » ۲ - النوبة الثالثة
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد
چون بدل غاشیه حکم و رضای تو کشم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۳- سورة الاحزاب- مدنیه » ۲ - النوبة الثالثة
من که باشم که بتن رخت وفای تو کشم
دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم
گر تو بر من بتن و جان و دلی حکم کنی
هر سه را رقصکنان پیش هوای تو کشم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۲
صد ازین جور و جفا گر ز برای تو کشم
همچنان سر همه در پای رضای تو کشم
بس غم و درد که از جور تو بر جان منست
این همه درد به امّید دوای تو کشم
تو جفا بر من بیچاره روا می داری
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳
مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم
لطف بالای تو بینم که بلای تو کشم
بر زمین پای تو حیف است امان ده که نخست
پرده دیده و دل در ته پای تو کشم
تنم از ضعف چو مویی شد و خواهم به غلط
[...]