صد ازین جور و جفا گر ز برای تو کشم
همچنان سر همه در پای رضای تو کشم
بس غم و درد که از جور تو بر جان منست
این همه درد به امّید دوای تو کشم
تو جفا بر من بیچاره روا می داری
تا کی این بار ستمها ز جفای تو کشم
یک نفس بیش مرا نیست زمانی سوی ما
بگذر ای دوست که این لاشه به پای تو کشم
من ز رای تو نگردم اگرم سر برود
گر نفس برکشم ای دوست برای تو کشم
تا کی ای دل ز غم خویش مرا خوار کنی
تا کی آخر من دل خسته بلای تو کشم
عافیت خواستم و گوشه ی درویشی و فقر
ای خوش آن روز مگر روز جزای تو کشم
چون جهان را نبود هیچ وفایی و ثبات
پس چرا این همه محنت به وفای تو کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی تحمل درد و رنج ناشی از عشق و وفاداری به محبوب است. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به محبوب صحبت میکند و میگوید که با وجود تمام جفاها و سختیهایی که از سوی او میبیند، همچنان وفادار باقی میماند. او به تمایلش برای تحمل رنج به امید بهبودی در رابطهشان اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که در این دنیا کمبود وفا و ثبات وجود دارد، اما او همچنان به امید روزی بهتر و جبران محبتش به پروردگار ادامه میدهد. شاعر نگران خستگی و رنج دلش است و از محبوب میخواهد که به او رحم کند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به خاطر تو از این همه مشکل و آسیب که میکشم، صد تا هم بکشید، باز هم سر خود را در پای خشنودی تو قرار میدهم.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم تو، غم و دردهای زیادی بر من سنگینی میکند. با وجود همه این دردها، همچنان به امید درمانی از سوی تو آنها را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: تو تا کی به من که بیچاره هستم ظلم میکنی؟ من دیگر نمیتوانم بار سنگین ستمهایی که از جانب تو متحمل میشوم را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: یک لحظه بیشتر از زندگیام باقی نمانده است. ای دوست، زودتر به سوی ما بیا، زیرا من با این وجود بیمار و ناتوان، در انتظار تو هستم.
هوش مصنوعی: من به نظر تو اهمیت میدهم و حتی اگر جانم را از دست بدهم، باز هم از تو دست نمیکشم. اگر بخواهم نفسی بکشم، فقط برای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: تا کی باید من از غمهای خودم رنج ببرم و تو مرا زجر بدهی؟ تا کی باید من که خستهام، این بلا را ناشی از تو تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: من آرزوی آرامش و زندگی ساده در کنار درویشی را داشتم. ای کاش آن روز، روزی باشد که پاداش تو را دریافت کنم.
هوش مصنوعی: زیرا که در این دنیا هیچ چیز ثابت و قابل اعتمادی وجود ندارد، پس چرا باید این همه رنج را برای وفای تو تحمل کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه کند عرش که او غاشیهٔ من بکشد
چون به دل غاشیهٔ حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم؟
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم؟
ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد
چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم
چه کند عرش که او غاشیهٔ من نکشد؟
[...]
من که باشم که بتن رخت وفاء تو کشم
دیده حمّال کنم بار جفاء تو کشم
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
شاخ عزّ رویدم از دل که بلاء تو کشم
مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم
لطف بالای تو بینم که بلای تو کشم
بر زمین پای تو حیف است امان ده که نخست
پرده دیده و دل در ته پای تو کشم
تنم از ضعف چو مویی شد و خواهم به غلط
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.