گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: خدایا شاد بدانیم که تو بودی و ما نبودیم کار تو در گرفتی و ما نگرفتیم خدایا هرچه بی طلب بما دادی به سزاواری ما تباه مکن هرچه بجای ما کردی از نیکی به عیب ما از ما بریده مکن هرچه نه بسزای ما ساختی بناسزائی ما جدامکن خدایا آنچه ما خود کشتیم به بر میار و آنچه تو ما را کشتی آفت ما از آن باز دار

من که باشم که بتن رخت وفای تو کشم

دیده حمال کنم بار جفای تو کشم

بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم

شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کشم