سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰
که بود جان که نه در بند وفای تو بود
چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود
سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک
دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود
در هوای تو شدم ذره زرین آری
[...]
عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ بیحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۱۸
جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود
پیوسته چو قطره بی سر وپای تو بود
من حوصله ای نداشتم، این همه کار،
از حوصله بخشیدن سودای تو بود
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
تا چو دوران فنای تو بود
دوستت بی تو بجای تو بود
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱
در دیدهٔ هرک توتیای تو بود
سلطانِ زمانه و گدای تو بود
البتّه کمالِ هیچ کس را نرسد
آنجا که جلالِ کبریای تو بود
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶۲
آن تازه تنی که در بلای تو بود
آغشته به خون کربلای تو بود
یارب که چه کار دارد و کارستان
آن بیکاری که از برای تو بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود؟
سر نه چیزیست که شایستهٔ پای تو بود
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رأی تو بود
ذرهای در همه اجزای من مسکین نیست
[...]
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵
هوس عمر عزیزم ز برای تو بود
بکشم جور جهانی چو رضای تو بود
در ازل جان مرا عشق تو هم صحبت بود
تا ابد در دل من مهر و وفای تو بود
جای افسر شود آن سر که به پای تو رسد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
ارض بطحا که زیر پای تو بود
خاک نعلین عرش سای تو بود
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰ - قصه شفقت ورزیدن موسی علیه السلام و بره گریخته را به دوش کشیدن و از گلیم شبانی به خلعت کلیمی رسیدن
کوشش من که در قفای تو بود
نیز برای خود از برای تو بود
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۶
ایساقی جان که جای فدای تو بود
خوش وقت کسی که خاک پای تو بود
آنجا که تویی هزار خورشید فلک
سرگشته چو ذره در هوای تو بود
اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۵۱
ساقی قدحی که جان فدای تو بود
خوش وقت کسی که خاکپای تو بود
آنجا که تویی هزار خورشید فلک
سرگشته چو ذره در هوای تو بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۸
دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟
ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
بی نیاز از زر و سیمند طلبکارانت
گنج زیر قدم آبله پای تو بود
خون کند در دل گلگونه حوران بهشت
[...]
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۲
وردم همه وقت، ماجرای تو بود
گوشم شب و روز بر نوای تو بود
بیگانهام از خلق که دانم به یقین
بیگانه خلق، آشنای تو بود
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷
شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود
گل داغ دل من انجمن آرای تو بود
جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت
سینه آتشکدهٔ حسن دلارای تو بود
مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر
[...]
قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای فارسی » شمارهٔ ۵۴ - قائم مقام به وقایع نگار نوشته است
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای فارسی » شمارهٔ ۸۸ - خطاب به وقایع نگار که بعد از فوت ولیعهد
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰
ای آنکه دل شکسته جای تو بود
عالم همه پرتو لقای تو بود
گویند که نفی غیر اثبات حق است
نفی که کنم که او سوای تو بود