اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱
در دیدهٔ هرک توتیای تو بود
سلطانِ زمانه و گدای تو بود
البتّه کمالِ هیچ کس را نرسد
آنجا که جلالِ کبریای تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود
پیوسته چو قطره بی سر وپای تو بود
من حوصلهای نداشتم، این همه کار،
از حوصله بخشیدن سودای تو بود
آن تازه تنی که در بلای تو بود
آغشته به خون کربلای تو بود
یارب که چه کار دارد و کارستان
آن بیکاری که از برای تو بود
ایساقی جان که جای فدای تو بود
خوش وقت کسی که خاک پای تو بود
آنجا که تویی هزار خورشید فلک
سرگشته چو ذره در هوای تو بود
وردم همه وقت، ماجرای تو بود
گوشم شب و روز بر نوای تو بود
بیگانهام از خلق که دانم به یقین
بیگانه خلق، آشنای تو بود
ای آنکه دل شکسته جای تو بود
عالم همه پرتو لقای تو بود
گویند که نفی غیر اثبات حق است
نفی که کنم که او سوای تو بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.