که بود جان که نه در بند وفای تو بود
چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود
سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک
دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود
در هوای تو شدم ذره زرین آری
ذره زرین بود آنجا که هوای تو بود
گر رضای تو در آن است که من خاک شوم
خاک بر تارکم، آنجا که رضای تو بود
رو که خورشید نهد روی چو سایه بر خاک
پیش قصری که درو عکس ضیای تو بود
جای میسازمت اندر دل و میخواهم عذر
کای بت، آتشکده تنگ نه جای تو بود
تو دریغی به حسن، بهر چه؟ زیرا که مهی
مجلس چون فلک شاه سزای تو بود
شاه بهرام شه آن شاه که گفتش سعدین
هر قرانی که کنم آن ز برای تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق خود اشاره میکند و احساسات عمیقش را نسبت به معشوقش بیان مینماید. او به وفاداری و ناامیدی خود اشاره میکند و میگوید که چطور عشق معشوقش در زندگیاش تأثیرگذار است. شاعر همچنین به زیبایی معشوقش و تأثیر آن بر دل و جانش اشاره میکند و او را به عنوان خورشیدی میداند که در زندگیاش نورافشانی میکند. در نهایت، او ابراز میکند که هر آنچه انجام میدهد، به خاطر معشوقش است و عشقش را به عنوان الگوی خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: چه کسی است که جانش به وفاداری تو وابسته نباشد؟ دل چه کند وقتی که از نافرمانی تو راضی نیست؟
هوش مصنوعی: اگر روزگار بدی در پیش است، شاید برای من خوب باشد؛ زیرا چشم اقبال به جایی میافتد که پای تو در آنجا است.
هوش مصنوعی: در فضایی که تو هستی، من به یک دانه طلا تبدیل شدم. بله، آنجا که تو هستی، همانجا دانه طلا وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر خوشنودی تو در این است که من به خاک تبدیل شوم، پس با کمال میل خاک میشوم و بر سرم خاک میپاشم، و در جایی که رضای تو باشد، در آنجا حاضر میشوم.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید چهرهات را روی زمین میافکند، مانند سایهای بر خاک، این تصویر نشان از قصر زیبایی دارد که در آن، نور و درخشش تو منعکس شده است.
هوش مصنوعی: در دلم برای تو جا میسازم و میخواهم بگویم که ای معشوق، این آتشکده کوچک، جای تو نیست.
هوش مصنوعی: تو برای چه حسرت به زیبایی میخوری؟ زیرا که بر اساس شایستگی تو، این زیبایی مانند ماهی در مجلس مثل یک حاکم است.
هوش مصنوعی: شاه بهرام، پادشاهی بزرگ و با بزرگی است که به سعدی میگوید هر کاری که انجام دهم یا هر مالی که خرج کنم، همواره به خاطر تو و برای توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود
خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر
وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود
ذرهای در همه اجزای من مسکین نیست
[...]
هوس عمر عزیزم ز برای تو بود
بکشم جور جهانی چو رضای تو بود
در ازل جان مرا عشق تو هم صحبت بود
تا ابد در دل من مهر و وفای تو بود
جای افسر شود آن سر که به پای تو رسد
[...]
دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟
ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
بی نیاز از زر و سیمند طلبکارانت
گنج زیر قدم آبله پای تو بود
خون کند در دل گلگونه حوران بهشت
[...]
شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود
گل داغ دل من انجمن آرای تو بود
جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت
سینه آتشکدهٔ حسن دلارای تو بود
مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر
[...]
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر نه چیزی است که شایسته پای تو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.