فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
کجا رامین که با تو مهربان گشت
به چشمت خاک راه شایگان گشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
چو ماهی پنج و شش گرد جهان گشت
تنش یکباره سست و ناتوان گشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
دل رامین بیچاره چنان گشت
که گفتی همچو مرده بی روان گشت
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعه ای که به مسعود سعد سلمان نوشته شده
بوالفرج را در این بنا که در آن
اختلاف سخن فراوان گشت
سخنی چند معجب است که عقل
بر وقوفش رسید و حیران گشت
گوید این در بهشت یکچندی
[...]
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۶
در عالم عشق تا دلم سلطان گشت
آزاد ز کفر و فارغ از ایمان گشت
اندر ره خود مشکل خود خود دیدم
از خود چو برون شدم رهم آسان گشت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۳
در عالم عشق تا دلم سلطان گشت
آزاد ز کفر و فارغ از ایمان گشت
اندر ره خود مشکل خود خود دیدم
از خود چو برون شدیم راه آسان گشت
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس
چو گِرد این چنین سحری توان گشت
چنین باید شدن نه آنچنان گشت
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۴) حکایت اردشیر و موبد و پسر شاپور
کشیده قدّ چون سرو روان گشت
رخش بر سرو ماهی دلستان گشت
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۹) حکایت بایزید با مرد مسافر
چو قدّوسی توانی جاودان گشت
همه تن دل همه دل نیز جان گشت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
ز تفّ عشق و تفّ تب چنان گشت
که زیر شعله چون اخگر نهان گشت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
دریغا کان چنان گنجی نهان گشت
وزو چون گنج جانم خاکدان گشت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
نباید بود گل را سرگران گشت
که نتواند کس از رسم جهان گشت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
ز آهم آسمان هر شب چنان گشت
که گویی ابر شد و آتشفشان گشت
عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
گرفتش در بر و اشکش روان گشت
که بی جانان بسی الحق بجان گشت
امامی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
تا حاصل دردم سبب درمان گشت
پستیم بلندی شد و کفر ایمان گشت
جان و دل و تن حجاب ره بود و کنون
تن دل شد دل جان شد و جان جانان گشت
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۱
تا حاصل دردم سبب درمان گشت
پستیم بلندی شد و کفر ایمان گشت
جان و دل و تن حجاب ره بود کنون
تن دل شد و دل جان شد و جان جانان گشت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۷ - گرم شدن چشم «دول رانی» در روی شمس الحق و الدین خضر خان و از تاب مهر، آب در چشمش گشتن، و مهربان گشتن آن چشمهٔ مهر، بران نیلوفر هندی، و چون شعاع خورشید، از صفر ابر زمین افتادن
خضر خان چون به سرسبزی چنان گشت
که خواهد عالمی را سایبان گشت
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۵۵ - و له ایضا
به حرف من چو نهاد این زمان نگار انگشت
به اشک دیدهٔ خونین کنم نگار انگشت
بگفتم از لب شیرین مرا بده کامی
نهاد بر لب شیرین آبدار انگشت
محقق از خط ریحان یار رشک برد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل
متقاطر شد ابر و باران گشت
رونق افزای باغ و بستان گشت