به حرف من چو نهاد این زمان نگار انگشت
به اشک دیدهٔ خونین کنم نگار انگشت
بگفتم از لب شیرین مرا بده کامی
نهاد بر لب شیرین آبدار انگشت
محقق از خط ریحان یار رشک برد
در آن زمان که نویسد خط غبار انگشت
از آن زمان که تو از دست من به در رفتی
همیگزیم به دندان هزار بار انگشت
اگر چنان که تو با ما بدین نسق باشی
برآوریم ز دستت به زینهار انگشت
چو گویم اشهد ان لا اله الا الله
برآوریم به پیش تو آشکار انگشت
ز حیدر- ای صنم!- ار خردهای پدید آمد
به حرف او منه- ای سرو گل عذار!- انگشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.