عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پردهبازی او
بر دل تو جمله آسان کردهایم
گرچه پیدا بود پنهان کردهایم
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۹
جان و دل ایثار جانان کردهایم
عمر و سر در کار ایشان کردهایم
جان فدا کردیم در میدان عشق
این کرم چون شیرمردان کردهایم
جرعهٔ می را به عالم دادهایم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۰
این عنایت بین که ما دربارهٔ جان کردهایم
جان سرمست خوشی ایثار جانان کردهایم
بندهایم و بندهفرمانیم و فرمان میبریم
هرچه ما کردیم در عالم به فرمان کردهایم
حضرتش سلطان و ما از جان غلام خدمتش
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۱
جان فدای عشق جانان کردهایم
این عنایت بین که با جان کردهایم
تا نبیند چشم نامحرم رُخش
روی او از غیر پنهان کردهایم
طعنها بر حال مخموران زدیم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴۶
عشق را در تنگنای سینه پنهان کردهایم
شور محشر را حصاری در نمکدان کردهایم
در صفای سینه ما طوطیان را حرف نیست
از تریهای فلک آیینه پنهان کردهایم
سنگ طفلان را دهد گرد یتیمی خاکمال
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱
در جگر صد رنگ توفان کردهایم
تا سرشکی نذر مژگان کردهایم
حیرت از طاووس ما پر میزند
وحشتی را نرگسستان کردهایم
اخگر ما پردهٔ خاکسترست
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۹
بیهده عمری به صرف مهر خوبان کردهایم
درد بود است آنچه او را فکر درمان کردهایم
لطمهها چون گو بسی خوردیم از چوگان زلف
بر سر میدان عشقت تا که جولان کردهایم
نیست در این شهر طفلی کاو نخوانده درس عشق
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰
جلوه معنی به جیب وهم پنهان کردهایم
یوسفی در چارسوی دهر نقصان کردهایم
پشت بر کوه است طاقت تکیه تا بر رحمت است
کار دشوار است و ما بر خویش آسان کردهایم
رنگها چون شد فراهم مصرفی دیگر نداشت
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
تا نگه از چشم حیران کردهایم
خانه آیینه ویران کردهایم
عالمی ما را مسخر شد مگر
یاد انگشت سلیمان کردهایم؟!
خویش را در محفل بزم ادب
[...]