گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

ترا از خویش خود بیگانه کردند

مرا بی دختر و بی خانه کردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

ترا از شهر خود بیگانه کردند

مرا در شهر خود دیوانه کردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول

 

چو مشگین‌جعدِ شب را شانه کردند

چراغ روز را پروانه کردند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

در آن چشمه که دیوان خانه کردند

پری را بین که چون دیوانه کردند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۳ - باز آوردن شاپور شیرین را پیش مهین‌بانو

 

بسی شکر و بسی شکرانه کردند

جهانی وقف آتش‌خانه کردند

نظامی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

دلم جای غم جانانه کردند

مقام گنج در ویرانه کردند

ز چشم ساقیم دیوانه کردند

سیه مستم ازین پیمانه کردند

کجا شایسته دام است مرغی

[...]

مشتاق اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲ - آگه شیرازی

 

دل دیوانه و غمّازی چشم

به عالم راز ما افسانه کردند

دوای درد خود از هرکه جستم

حوالت بر درِ میخانه کردند

ز سوز شمع حرفی در میان نیست

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

به یک پیمانه‌ام دیوانه کردند

ازین افیون که در پیمانه کردند

ثبات و صبر گنج بی زوالند

که منزل در دل ویرانه کردند

گشود این در چو از زندان تائید

[...]

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - تضمین غزل زمان آقای سفیرالعارفین در مدح جلال الدین محمد مجدالاشراف

 

چو دلها را بتان کاشانه کردند

در اشگ از بصرها دانه کردند

سر زلف پریشان شانه کردند

زمان را در جهان افسانه کردند

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - تضمین غزل زمان آقای سفیرالعارفین در مدح جلال الدین محمد مجدالاشراف

 

مکان او را در این ویرانه کردند

بکامش ریخته مستانه کردند

لباس هستیش شاهانه کردند

کریمان همت مردانه کردند

سویدای دلش را خانه کردند

[...]

ادیب الممالک