گنجور

 
مشتاق اصفهانی

دلم جای غم جانانه کردند

مقام گنج در ویرانه کردند

ز چشم ساقیم دیوانه کردند

سیه مستم ازین پیمانه کردند

کجا شایسته دام است مرغی

که صیدش از فریب دانه کردند

خراب از ساغر عشقند کونین

چه می یارب درین پیمانه کردند

چو حسن و عشق را چیدند محفل

تو را شمع و مرا پروانه کردند

دو چشمش از نگاه آشنائی

دو عالم را ز خود بیگانه کردند

به بین مشتاق چون آخر هلاکم

ز شوق مقدم جانانه کردند

ز کویش مژده وصلم رساندند

مرا درخواب ازین افسانه کردند

 
 
 
گلها برای اندروید
رضاقلی خان هدایت

دل دیوانه و غمّازی چشم

به عالم راز ما افسانه کردند

دوای درد خود از هرکه جستم

حوالت بر درِ میخانه کردند

ز سوز شمع حرفی در میان نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
میرزا حبیب خراسانی

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

[...]

صفای اصفهانی

به یک پیمانه‌ام دیوانه کردند

ازین افیون که در پیمانه کردند

ثبات و صبر گنج بی زوالند

که منزل در دل ویرانه کردند

گشود این در چو از زندان تائید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه