به یک پیمانهام دیوانه کردند
ازین افیون که در پیمانه کردند
ثبات و صبر گنج بی زوالند
که منزل در دل ویرانه کردند
گشود این در چو از زندان تائید
کلید عشق را دندانه کردند
مرا آموختند این آشنایان
غمی کز خویشتن بیگانه کردند
چه شمع افروختند این خوبرویان
که دل را همپر پروانه کردند
چو حسن او بعالم داستان شد
حدیث عشق ما افسانه کردند
جماد و جانور در کشت انسان
هیولی و صور را دانه کردند
برست این دانه و بالید و بر داد
درودند و دل فرزانه کردند
جنود عقل را نازم که در راه
جهاد نفس را مردانه کردند
اسیر سر سربازان عشقم
که جان را همسر جانانه کردند
نبود این نه خم مینا که مستان
مرا دردیکش میخانه کردند
من آن بازم که پر دادند و پرواز
بسمت شه چو دور از لانه کردند
ز بام عرش دل کروبیان دوش
سر ما را کبوتر خانه کردند
پریرویان میان مجلس جمع
سر زلف بت من شانه کردند
صفا را نطق جان دادند آنان
که چوب خشک را حنانه کردند
بیک پیمانه ام بردند از دست
نمیدانم چه در پیمانه کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و جنون ناشی از آن میپردازد. شاعر از تأثیرات افیونمانند عشق سخن میگوید که او را دیوانه کرده و از ثبات و صبر حقیقی دور کرده است. او به گشودن درِ عشق و زوال غمخویشتن اشاره میکند و عشق را به عنوان نیرویی توصیف میکند که میتواند به تحول و شکوفایی انسان بینجامد.
شاعر در تشبیهاتی زیبا به آثار عشق و زیبایی (مانند پروانه و شمع) اشاره کرده و مدلل میکند که عشق قادر است داستانها را بسازد و جان انسانها را به دوستی عمیق با وجودی دیگر پیوند دهد. او ضمن ابراز عشق به محبوب خود، به حس بودن و رهایی از قید و بندهای جسمانی میپردازد.
در پایان، شاعر به عواطف و تجربیات عمیق خود و همچنین وضعیت وجودیاش اشاره میکند که به واسطه آشفتگیهای عشق دستخوش تغییر و تحول شده است.
هوش مصنوعی: مرا به یک پیمانه افیون به شدت دچار جنون کردند.
هوش مصنوعی: استقامت و صبر مانند گنجی هستند که هرگز از بین نمیروند و میتوانند در دل مکانهای نابود شده نیز سکنی گزینند.
هوش مصنوعی: این در وقتی باز شد که کلید عشق، آزادی را از بند رهایی بخشید.
هوش مصنوعی: این آشنایان به من یاد دادند که غمی را تجربه کنم که باعث شود از خودم بیگانه شوم.
هوش مصنوعی: زیبایانی که وجودشان مانند شمع میدرخشد، نور و جذابیتی ایجاد کردهاند که حتی دلها را هم مانند پروانهها به دور خود میچرخاند.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی او در دنیا مطرح شد، داستان عشق ما را افسانه دانستند.
هوش مصنوعی: اجسام بیجان و موجودات زنده، در فرآیند زندگی انسان، ماده و صورت را به شکل دانههایی شکل دادهاند.
هوش مصنوعی: این دانه رشد کرده و به اوج رسیده است، و از آن سلامتی و نشاطی به دیگران منتقل کرده و دلهای خردمند را شاد کرده است.
هوش مصنوعی: من ارتش عقل را آماده میکنم که در مسیر مبارزه با نفس، شجاعانه عمل کنند.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر عشق سربازان دلربا هستم که جان را به همسری جانان مبدل کردهاند.
هوش مصنوعی: این گلاب و مینا نبود که مستان را دلخوش کرده باشد، بلکه درد و رنجی است که در میخانه بر دوش آنها سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که پرهایش را به او دادهاند و وقتی او را از لانهاش دور کردند، به سوی شهر پرواز میکند.
هوش مصنوعی: دیشب، از آسمان دل فرشتگان، سر ما را مثل کبوتر در آشیانهای قرار دادند.
هوش مصنوعی: در میان مجلس، زیبایانی با ظاهری دلربا دور هم جمع شدند و به نوازش و ترتیب دادن زلفهای معشوقه من پرداختند.
هوش مصنوعی: آنهایی که توانستهاند با استعداد و هنر خود، چیزهای معمولی و بیارزش را به چیزهای زیبا و دلنشین تبدیل کنند، به زندگی زیبایی و معنا بخشیدند.
هوش مصنوعی: یک پیمانه از من گرفتند و نمیدانم در آن چه کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا از خویش خود بیگانه کردند
مرا بی دختر و بی خانه کردند
چو مشگین جعد شب را شانه کردند
چراغ روز را پروانه کردند
دل دیوانه و غمّازی چشم
به عالم راز ما افسانه کردند
دوای درد خود از هرکه جستم
حوالت بر درِ میخانه کردند
ز سوز شمع حرفی در میان نیست
[...]
چه بازی دوش در میخانه کردند
که صد خم را بیک پیمانه کردند
چه حکمت بود از این هیکل خدا را
که گاهی کعبه گه بتخانه کردند
بمعنی یک حقیقت بود لیکن
[...]
چو دلها را بتان کاشانه کردند
در اشگ از بصرها دانه کردند
سر زلف پریشان شانه کردند
زمان را در جهان افسانه کردند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.