گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۷ - نامه فرستادن زال زر به نزدیک ارجاسپ گوید

 

چنین گفت زالش که مردانه باش

برزم اندرون گرد فرزانه باش

عثمان مختاری
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

تا توانی با خرد بیگانه باش

عقل را غارت کن و دیوانه باش

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد

 

در ره حق دائماً مردانه باش

همچو مجنون در طلب دیوانه باش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۰ - آغاز كتاب اشترنامه

 

پای دل در پیچ و بس مردانه باش

در جنون عشق کل دیوانه باش

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

راه استغناست تو مردانه باش

در جنون عشق کل دیوانه باش

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه باش

خویش خوش رویان شدی، با خویشتن بیگانه باش

گه سرای خاص را، چون عامیان دهلیز کن

گه زبان عام را، چون خاصگان خانه باش

هر که را بر کوش زنجیری بود دیوانه شو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۸

 

ساقیا بی‌گه رسیدی می بده مردانه باش

ساقی دیوانگانی همچو می دیوانه باش

سر به سر پر کن قدح را موی را گنجا مده

وان کز این میدان بترسد گو برو در خانه باش

چون ز خود بیگانه گشتی رو یگانه مطلقی

[...]

مولانا
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش

تکیه بر هستی مکن در نیستی مردانه باش

کی بود جای ملک در خانهٔ صورت پرست

رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش

پاک چشمان را ز روی خوب دیدن منع نیست

[...]

سعدی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۴۹

 

مرد این میدان نه‌ای همچون زنان در خانه باش

ور سوی میدان مردان می‌روی مردانه باش

هرکجا ماهی ببینی خرمن خود را بسوز

هرکجا شمعی ببینی پیش او پروانه باش

یوسف ار دستت دهد گو باش در زندان مقیم

[...]

جلال عضد
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۹

 

گر فسرده نیستی گر ما نه باش

عاقلی ور عاشقی دیوانه باش

آشنائی گر کنی با عاشقان

عاشقانه از خود بیگانه باش

عشق بحر بیکران است ای پسر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۳۰

 

عشق او شمع است تو پروانه باش

در طریق عاشقی مردانه باش

شاه نعمت‌الله ولی
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۱۳ - مناظره با قانون

 

دلیل ره وصل جانانه باش

به ما کاری آموز و مردانه باش

فضولی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

ای دل به بند دوری او جاودانه باش

ای صبر پاسبان در بند خانه باش

ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت

در بند کسر حرمت این آستانه باش

هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست

[...]

وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

طاعت پیر مغان کن وز همه بیگانه باش

اول از میخانه بودی آخر از بتخانه باش

کشتگان عشق، می از کاسه سر می خورند

چون که سر را خاک خواهد خورد گو پیمانه باش

کاذبی در عشق، اگر خاکسترت گردد خموش

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۲
۳