عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۷ - نامه فرستادن زال زر به نزدیک ارجاسپ گوید
چنین گفت زالش که مردانه باش
برزم اندرون گرد فرزانه باش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۰ - در بیان حال و منع آنهائی که اهل شرند واز خود بیخبرند و دیگران را احتساب فرمایند
رو تو در کار خدامردانه باش
وز وجود خویشتن بیگانه باش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳۰ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمه محرمة علی السباع»
در ره دین نبی مردانه باش
وز همه یاران بدبیگانه باش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
رو بدین مرتضی مردانه باش
از همه ادیان بد بیگانه باش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
چونکه در عشق آمدی مردانه باش
وز طریق گمرهان بیگانه باش
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
تا توانی با خرد بیگانه باش
عقل را غارت کن و دیوانه باش
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۴ - المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او
در ره دین خدا مردانه باش
طالب درد دل دیوانه باش
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد
در ره حق دائماً مردانه باش
همچو مجنون در طلب دیوانه باش
عطار » اشترنامه » بخش ۱۰ - آغاز كتاب اشترنامه
پای دل در پیچ و بس مردانه باش
در جنون عشق کل دیوانه باش
عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم
راه استغناست تو مردانه باش
در جنون عشق کل دیوانه باش
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه باش
خویش خوش رویان شدی، با خویشتن بیگانه باش
گه سرای خاص را، چون عامیان دهلیز کن
گه زبان عام را، چون خاصگان خانه باش
هر که را بر کوش زنجیری بود دیوانه شو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۸
ساقیا بیگه رسیدی می بده مردانه باش
ساقی دیوانگانی همچو می دیوانه باش
سر به سر پر کن قدح را موی را گنجا مده
وان کز این میدان بترسد گو برو در خانه باش
چون ز خود بیگانه گشتی رو یگانه مطلقی
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۰ - صفت طاوس و طبع او و سبب کشتن ابراهیم علیهالسلام او را
بر درم ساکن شو و بیخانه باش
دعوی شمعی مکن پروانه باش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵
هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش
تکیه بر هستی مکن در نیستی مردانه باش
کی بود جای ملک در خانهٔ صورت پرست
رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش
پاک چشمان را ز روی خوب دیدن منع نیست
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۴۹
مرد این میدان نهای همچون زنان در خانه باش
ور سوی میدان مردان میروی مردانه باش
هرکجا ماهی ببینی خرمن خود را بسوز
هرکجا شمعی ببینی پیش او پروانه باش
یوسف ار دستت دهد گو باش در زندان مقیم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۹
گر فسرده نیستی گر ما نه باش
عاقلی ور عاشقی دیوانه باش
آشنائی گر کنی با عاشقان
عاشقانه از خود بیگانه باش
عشق بحر بیکران است ای پسر
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
ای دل به بند دوری او جاودانه باش
ای صبر پاسبان در بند خانه باش
ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت
در بند کسر حرمت این آستانه باش
هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱
طاعت پیر مغان کن وز همه بیگانه باش
اول از میخانه بودی آخر از بتخانه باش
کشتگان عشق، می از کاسه سر می خورند
چون که سر را خاک خواهد خورد گو پیمانه باش
کاذبی در عشق، اگر خاکسترت گردد خموش
[...]