گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۳۲

 

نسیم صبح از تاراج گلزار که می‌آید؟

که مرغان کاسهٔ دریوزه کردند آشیانها را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶

 

زبان برگ بود از ذکر خامش بوستان‌ها را

نسیم نوبهاران کرد گویا این زبان‌ها را

ز عقل کوته‌اندیش است سرگردانی مردم

بیابان مرگ می‌سازد دلیل این کاروان‌ها را

اگر آزاده‌ای، آسوده باش از سردی دوران

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷

 

سبک جولان کند شوق سبک‌روحش گران‌ها را

به دنبال افکند منزل درین ره کاروان‌ها را

ز حیرانی خرد شد خشک، تا تردستی صنعش

به دور انداخت بی‌آب آسیای آسمان‌ها را

چنان کز ابر رحمت، ناودان رطب اللسان گردد

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵

 

درین وادی چسان آرام باشد کاروان‌ها را

که همدوشی‌ست با ریگ روان سنگ نشان‌ها را

چه دل بندد دل آگاه بر معمورهٔ امکان

که فرصت گردش چشمی‌ست دور آسمان‌ها را

ز موج بحر کم‌سامانی عالم تماشا کن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶

 

شرر تمهید سازد مطلب ما داستان‌ها را

دهد پرواز بسمل مدعای ما بیان‌ها را

به جرم ما و من دوریم از سرمنزل مقصد

جرس اینجا بیابان مرگ دارد کاروان‌ها را

کدورت چیده‌ای جدی نما تا بی‌نفس گردی

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

زهی از خار خارت شعله در جان، گلستان‌ها را

ز لعلت، مهر خاموشی به لب، سوسن زبان‌ها را

بهار عارضت هر گوشه، صد بی‌خانمان دارد

زدند آتش ز شوقت، عندلیبان آشیان‌ها را

نه در کنعان نه در بازار مصرت می‌توان دیدن

[...]

حزین لاهیجی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

مرد بی‌ دین نهفت آنها را

تا ز هم بگسلد روان‌ها را

ملک‌الشعرا بهار