گنجور

 
صائب تبریزی

سبک جولان کند شوق سبک‌روحش گران‌ها را

به دنبال افکند منزل درین ره کاروان‌ها را

ز حیرانی خرد شد خشک، تا تردستی صنعش

به دور انداخت بی‌آب آسیای آسمان‌ها را

چنان کز ابر رحمت، ناودان رطب اللسان گردد

ز ذکر حق طراوت می‌شود پیدا زبان‌ها را

نیم از هرزه‌نالان چون جرس در وادی عشقش

ز فریادی به منزل می‌رسانم کاروان‌ها را

ز درد و داغ عشق آن‌ها که می‌گویند با زاهد

ز خامی در تنور سرد می‌بندند نان‌ها را

ز سختی‌های دوران قانعان را نیست پروایی

هما صبح امید خود شمارد استخوان‌ها را

نسیم صبح از تاراج گلزار که می‌آید؟

که مرغان کاسه دریوزه کردند آشیان‌ها را

چنان کز ایستادن صاف گردد آب‌ها صائب

خموشی می‌کند روشن گهر، تیغ زبان‌ها را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۴۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

نسیم صبح از تاراج گلزار که می‌آید؟

که مرغان کاسهٔ دریوزه کردند آشیانها را

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

درین وادی چسان آرام باشد کاروان‌ها را

که همدوشی‌ست با ریگ روان سنگ نشان‌ها را

چه دل بندد دل آگاه بر معمورهٔ امکان

که فرصت گردش چشمی‌ست دور آسمان‌ها را

ز موج بحر کم‌سامانی عالم تماشا کن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

زهی از خار خارت شعله در جان، گلستان‌ها را

ز لعلت، مهر خاموشی به لب، سوسن زبان‌ها را

بهار عارضت هر گوشه، صد بی‌خانمان دارد

زدند آتش ز شوقت، عندلیبان آشیان‌ها را

نه در کنعان نه در بازار مصرت می‌توان دیدن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه