سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را
به دنبال افکند منزل درین ره کاروانها را
ز حیرانی خرد شد خشک، تا تردستی صنعش
به دور انداخت بیآب آسیای آسمانها را
چنان کز ابر رحمت، ناودان رطب اللسان گردد
ز ذکر حق طراوت میشود پیدا زبانها را
نیم از هرزهنالان چون جرس در وادی عشقش
ز فریادی به منزل میرسانم کاروانها را
ز درد و داغ عشق آنها که میگویند با زاهد
ز خامی در تنور سرد میبندند نانها را
ز سختیهای دوران قانعان را نیست پروایی
هما صبح امید خود شمارد استخوانها را
نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
که مرغان کاسه دریوزه کردند آشیانها را
چنان کز ایستادن صاف گردد آبها صائب
خموشی میکند روشن گهر، تیغ زبانها را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
که مرغان کاسهٔ دریوزه کردند آشیانها را
درین وادی چسان آرام باشد کاروانها را
که همدوشیست با ریگ روان سنگ نشانها را
چه دل بندد دل آگاه بر معمورهٔ امکان
که فرصت گردش چشمیست دور آسمانها را
ز موج بحر کمسامانی عالم تماشا کن
[...]
زهی از خار خارت شعله در جان، گلستانها را
ز لعلت، مهر خاموشی به لب، سوسن زبانها را
بهار عارضت هر گوشه، صد بیخانمان دارد
زدند آتش ز شوقت، عندلیبان آشیانها را
نه در کنعان نه در بازار مصرت میتوان دیدن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.