گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

اگر معمار جاه او نباشد

بنای مملکت ویران نماید

جهان را از امانی دل بگیرد

به قدر همت ار احسان نماید

سنایی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند

 

اکنون زمین به خوبی چون آسمان نماید

عالم به وقت پیری خود را جوان نماید

گر صورت بهشت است ناممکنست بنگر

کاکنون همی ز خوبی صحرا جنان نماید

تأثیر چرخ و انجم فرق چنین جهان را

[...]

فلکی شروانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در ستایش اتابک منصور فرمانروای شماخی و ابوالمظفر شروان شاه

 

مرا صبح دم شاهد جان نماید

دم عاشق و بوی پاکان نماید

دم سرد از آن دارد و خندهٔ خوش

که آه من و لعل جانان نماید

لب یار من شد دم صبح مانا

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - مطلع دوم

 

شه اختران زان زر افشان نماید

که اکسیر زرهای آبان نماید

برآرد ز جیب فلک دست موسی

زر سامری نقد میزان نماید

نه خورشید هم خانهٔ عیسی آمد

[...]

خاقانی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

چنین کس گر کسی بُرهان نماید

وجودش با عدم یکسان نماید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

همه آنجایگه یکسان نماید

که هرچ آنجایگه شد آن نماید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۷ - در اسرار عشق و نموداری هیلاج فرماید

 

مدان آسان اگر آسان نماید

ترا پیدا و خود پنهان نماید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید

 

گهی بر صورت حیوان نماید

گهی بیصورت کل جان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید

 

اگر معراج جان جانان نماید

همه در پیش تو یکسان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

همه اینجایگه یکسان نماید

که هر اینجایگه شد آن نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید

 

همه جانها ز من حیران نماید

فلک در ذات من گردان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید

 

به کل خورشید کی پنهان نماید

که روشن در مه تابان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

از آن ذاتست زان پنهان نماید

جمال خویشتن در جان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

جهان از نور خورتابان نماید

درون هر شجر صد جان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

دلت آیینه شد تا جان نماید

ز جان آنکه رخ جانان نماید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه

 

هر آن چیزی که جز جانان نماید

حقیقت کفر بی ایمان نماید

عطار
 

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

عشق ار به تو رخ عیان نماید

در آینهٔ جهان نماید

این آینه چهرهٔ حقیقت

هر دم به تو رایگان نماید

یک دایره فرض کن جهان را

[...]

عراقی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۶

 

جسمی دارم که جان نماید

جانی است که آن روان نماید

عالم چو ظهور نور اسماست

هر نام از او نشان نماید

عینی است که صدهزار صورت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

آن جام جهان جهان نماید

خورشید صفت عیان نماید

از غایت شدت ظهور او

از دیده ما نهان نماید

دیدم بهزار صورتش من

[...]

کوهی