فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
گه رفتن چنان آمد گمانم
که بی تو زیستن آسان توانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
توی چشم و دل و جان و جهانم
توی خورشید و ماه و آسمانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر نه آشنا نه دوستگانم
چنان پندار کامشب میهمانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۷ - پاسخ دادن ویس رامین را
ترا هرچند کز خانه برانم
همی گویی من اینجا میهمانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
وگر برگردم از پیشت ندانم
که جان از برف و باران چون رهانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
گر آنگه بود ماه نو رخانم
کنون خورشید خوبان جهانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
به چهره آفتاب نیکوانم
به غمزه پادشاه جاودانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
نه آنم من که خواری را ندانم
تن آسوده درین خواری بمانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
چنان بی رنج و بی غم گشت جانم
که گویی من کنون نی زین جهانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
نه در پوزش سخن گفتن توانم
نه بی تو ره به کار خویش دانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
سخن هست اشک من دیده زبانم
همی گوید همه کس را نهانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
تو با لشکر برفتی وای جانم
که آمد لشکری از اندُهانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
فرستم میغها از دود جانم
درو آب از سرشک دیدگانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
شبی چونان بدیده دیدگانم
چنین روزی بدیدن چون توانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
ز من بنیوش دایه داستانم
که چون آب روان بر تو بخوانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
فراق آمد همه راز نهانم
به خونابه نویسد بر، رخانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
نصیحت میکنندم دوستانم
ملامت میکنندم دشمنانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
خیال روی تو در دیدگانم
همی گرید ز راه دیده جانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
کنون اندر وفای تو همانم
گوا دارم ز خونین دیدگانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
همی تا تو رسی فریاد جانم
به راهت بر، نشسته دیدبانم