فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
گر امیدم نماند وای جانم
که بی امید یک ساعت نمانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست
مگر آنگاه گشتی از نهانم
که من بر تو چگونه مهربانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
هر آن روزی که زین هر دو بمانم
به جای خون ببارم دیدگانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
ز درد من همه همسایگانم
فغان برداشتند از بس فغانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
نگارا من ز دلتنگی چنانم
که خود با تو چه میگویم ندانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن
به راهی بر همیشه دیدبانم
تو گویی باژ خواه کاروانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن
نه پرسی از کسی نام و نشانم
نه بخشایی برین خسته روانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
همی دانی که چون خسته روانم
همی دانی که چون بسته زبانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
درود از من بدان جان جهانم
درود از من بدان جفت جوانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
نه آنم که تو دیدهستی نه آنم
در آنگه تیر و اکنون چون کمانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
جهان دریا کنم از دیدگانم
پس آنگه کشتی اندر وی برانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
ز خونین جامه سازم بادبانم
به باد سرد خود کشتی برانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
هر آن روزی که من باره دوانم
ز سستی بگسلد گویی میانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
نه یوزان را سوی غرمان دوانم
نه بازان را سوی کبگان پرانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
کجا من در پس نامه دوانم
اگر صد بند دارم بگسلانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
منم رامین که شاه بی دلانم
ز مهر تو به گیتی داستانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
همانم من که تو دیدی همانم
همان شایسته یار مهربانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
به دیگر جای رفتن چون توانم
که بخشایندهای چون تو ندانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
جهان پر دود گشت از دود جانم
چو بختم شد به تاریکی جهانم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
نگارا من یکی از مردمانم
ز دست آز رستن چون توانم