گنجور

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۲ - حکایت

 

سخن عشق را بیان میکرد

فاش میگفت و پس نهان میکرد

اوحدی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

گردون تن ما چه خانه جان میکرد

از بهر چه ساخت چونکه ویران میکرد

اینخاک چه گل کرد؟ که هم خاک شود

وین جمع چه ساخت چون پریشان میکرد

اهلی شیرازی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

دوش در طرف چمن بلبلی افغان می‌کرد

ناله در حلقه مرغان خوش‌الحان می‌کرد

بود در وصل ندانم ز چه رو می‌نالید

غالبا همچو من اندیشه هجران می‌کرد

کشتیم را که رهانید تو کل زین بحر

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

دلم از زمزمه عشق پریشان می‌کرد

مرغ بی‌بال و پری یاد گلستان می‌کرد

گرچه می‌داد لب تلخ عتابش، زهرم

دل تسلّی به شکرخندهٔ پنهان می‌کرد

رخنهٔ دام، به رویم در فیضی می‌بود

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد

جمع می کرد دل خلق و پریشان می کرد

نگهش هر دل آشفته که می برد از راه

می گرفتش خم زلف از ره و پنهان می کرد

سخت مشکل شده از دست خرد، کار مرا

[...]

سعیدا
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان می‌کرد

مشتری فکر خریداری‌اش آسان می‌کرد

تلخ کام از لب شیرین بتی جان دادم

که به یک خنده جهان را شکرستان می‌کرد

همه جعمیت عشاق پریشان می‌شد

[...]

فروغی بسطامی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

بتم چو طره به رخسار خود فشان می‌کرد

بنفشه بر ورق لاله سایبان می‌کرد

اگر به دیدهٔ من عکس عارضش می‌دید

به شاخ هر مژه صد بلبل آشیان می‌کرد

به غیر نقطه، شیرینی لبش نگذاشت

[...]

وفایی مهابادی