دلم از زمزمه عشق پریشان میکرد
مرغ بیبال و پری یاد گلستان میکرد
گرچه میداد لب تلخ عتابش، زهرم
دل تسلّی به شکرخندهٔ پنهان میکرد
رخنهٔ دام، به رویم در فیضی میبود
گر شکارافکن من، یاد اسیران میکرد
کرده بود از سر نو مصر وفا را معمور
ماه کنعان من ار یاد عزیزان میکرد
در غبار خط مشکین، لب لعل تو همان
خون حسرت به دل چشمهٔ حیوان میکرد
دل همین داند و من، چشم تو هم آگه نیست
که چهها کاوش مژگان تو با جان میکرد
شورش عشق و جنون فیضرسان بود حزین
سینهٔ چاک مرا، گل به گریبان میکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عاشقانه و تلخیهای عشق اشاره میکند. دلش از زمزمههای عشق پریشان است و به یاد روزهای خوش میافتد. با وجود تلخیها، دلش به شکرخندههای پنهان تسلی میدهد. او از عشق و یاد عزیزانش صحبت کرده و به سختیها و رنجهایش اشاره میکند. چشمان محبوبش تأثیر عمیقی بر او دارد و او را به درد و شورشهای عاشقانه دچار میکند. در نهایت، عشق و جنون او را به بیتابی و اشک میکشاند.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر صحبتهای عاشقانه بیقرار بود و پرندهای که بال و پر نداشت، به یاد گلستان میاندیشید.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او با کلمات تلخ و تندش من را سرزنش میکرد، من با لبخند پنهانی و شیرینم دل خود را آرام میکردم.
هوش مصنوعی: اگر دام به رویم باز میشد و از فیض آن بهرهمند میشدم، فقط اگر شکارچیام یاد اسیران را در دل خود میداشت.
هوش مصنوعی: در شهر مصر، وفا را به تازگی زنده کرده بود. اما من، در حالی که به یاد عزیزانم بودم، این احساس را همواره داشتم.
هوش مصنوعی: در فضای غبارآلود خط مشکی، لبهای سرخ تو همان حسرتی بود که در دل چشمههای حیوان ایجاد میکرد.
هوش مصنوعی: دل من و تو تنها میدانند که پلکهای تو چه تأثیری بر جانم میگذارند و تو از این موضوع بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: شور و هیجانی که عشق و جنون به وجود میآورد، به من که دلم شکسته است، نعمت میدهد و باعث میشود که گلها در دلم شکوفا شوند و روییدنی دلنشین به وجود آورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش در طرف چمن بلبلی افغان میکرد
ناله در حلقه مرغان خوشالحان میکرد
بود در وصل ندانم ز چه رو مینالید
غالبا همچو من اندیشه هجران میکرد
کشتیم را که رهانید تو کل زین بحر
[...]
دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد
جمع می کرد دل خلق و پریشان می کرد
نگهش هر دل آشفته که می برد از راه
می گرفتش خم زلف از ره و پنهان می کرد
سخت مشکل شده از دست خرد، کار مرا
[...]
نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان میکرد
مشتری فکر خریداریاش آسان میکرد
تلخ کام از لب شیرین بتی جان دادم
که به یک خنده جهان را شکرستان میکرد
همه جعمیت عشاق پریشان میشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.