انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱
روز دو از عشق پشیمان شوم
توبه کنم باز و به سامان شوم
باز به یک وسوسهٔ دیو عشق
بار دگر با سر دیوان شوم
بس که ز عشق تو اگر من منم
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶۴ - در نصیحت
غم به تکلف به سر من مبار
زانکه به سعی تو تن آسان شوم
من خود اگر مادر غم اژدهاست
تا که بزاید به سر آن شوم
پرسی و گویی که ز من بد مگوی
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۹ - حدیث دیگر در آتش رفتن جناب ابوذر در حضور حضرت مولی الموالی علیه و آله السلام
من همی خواهم که چون ایشان شوم
در قدوم حضرتت انسان شوم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
والله ار زین خار در بستان شوم
همچو بلبل زین سبب نالان شوم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت
وقت آن آمد که من عریان شوم
نقش بگذارم سراسر جان شوم
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۴ - حکایت ابراهیم ادهم
بلبل آسا زین قفس پران شوم
جسم بگذارم بکلی جان شوم
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴
خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم
حرفی ز من بپرسی و من بیزبان شوم
وقت سخن تو غرق عرق گردی از حجاب
من آب گردم و ز خجالت روان شوم
یاری به غیر کن که سزای وفای من
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم
وقت آن آمد که من عریان شوم
جسم بگذارم سراسر جان شوم
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷
جذبهای خواهم که از خود نیز روگردان شوم
هرکجا آیینهای پیدا شود پنهان شوم
رنگ آبادی ندارم خانه بیصاحبم
گر خریدارم شود سیلاب آبادان شوم
قرض دار روزگارم، خاطرم زان شاد نیست
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱
خوش آنکه رویت بینم و در روی تو حیران شوم
تو بر رخم خندان شوی من از غمت گریان شوم
آن قدّ رعنای ترا هر لحظه گردم گرد سر
و آن سرو بالای ترا هر دم بلاگردان شوم
تو خنده را بر رغم من در زیر لب پنهان کنی
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۲۳ - حکایت شعیب پیغمبر و گریه کردن او
چیست دوزخ تا از آن ترسان شوم
تا ز بیم تف آن گریان شوم
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه در عقل تو ناید آن شوم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰
چند همچون مرغ شب از تاب خور پنهان شوم
وقت شد تا پرفشان چون بلبل بستان شوم
تا بکی چون زاغ اندر باغ آیم با خزان
عندلیبم کن که تا زیب بهارستان شوم
تا بکی باشم سکندروار در ظلمات نفس
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
تا چند سرگران ز مدار جهان شوم
تا چند از مدار جهان سرگران شوم
در بین ما و دوست به جز خود حجاب نیست
آن به که بگذرم ز خود و از میان شوم
زندان تن گذارم و این خاکدان دون
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۷ - حدیث از زید نساج درباره پیرمردی که زخمی عمیق داشت
باید او رامن مطیع از جان شوم
هر چه گوید بنده فرمان شوم