سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۷ - حکایة فیالتّمثّل الصوفی
کشتها قوّت تمام گرفت
کارهای جهان نظام گرفت
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح خاقان اعظم سلطان سنجر
ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفت
که جهان زیر نگین ملک آرام گرفت
خسرو اعظم دارای عجم وراث جم
که ازو رسم جم و ملک عجم نام گرفت
سایهٔ یزدان کز تابش خورشید سپهر
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
تاج بخشی که بدو سلطنت آرام گرفت
خواجه نه فلک از بندگیش نام گرفت
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱
تاج بخشی که بدو سلطنت آرام گرفت
خواجه نه فلک از بندگیش نام گرفت
عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۲
آن پیشروی، که شرع از او نام گرفت
دیو از بیمش جهان به یک گام گرفت
از هیبت او زلزله در خاک افتاد
وز دِرّهٔ او زلزله آرام گرفت
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۴
گفتی گشتم ملول و سودام گرفت
تا شد دل از این کار و از این جام گرفت
ترسم بروی جامه دران بازآئی
کان گرگ درنده باز تنهام گرفت
ناصر بخارایی » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - در تهنیت عید و مدح جلالالدین هوشنگ
شهریاری که لب از خاتم او کام گرفت
نامداری که زر از سکهٔ او نام گرفت
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات
خاک یک جرعه ازان جام گرفت
که درین دایره آرام گرفت
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
نشست پهلوی من وز رقیب جام گرفت
گل تلافی من رنگ انتقام گرفت
قضا سمند نشاط کرام پیش آورد
قدر عنان مراد از کف لئام گرفت
به صد کمند نه استاد غم چو مست شدیم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۲
لب لعل تو ز خون دل من جام گرفت
سرو قد تو ز آغوش من اندام گرفت
هیچ کس زهره نظاره چشم تو نداشت
نمک اشک من این تلخی بادام گرفت
کوه تمکین تو تا سایه به دریا افکند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۸
ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت
شکوفه روی زمین را به سیم خام گرفت
شدند سوخته جانان امیدوار آن روز
که داغ لاله به کف جام لعل فام گرفت
ز غنچه، مستی بلبل دو روز بیش نبود
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶
از قدش جلوه باز کام گرفت
هر قدم حیرتی به دام گرفت
زهد مشرب پرست را نازم
در شب روزه رفت و جام گرفت
توبه می درست پیمان نیست
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در مدح شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید
باز با صعوه ندانم ز چه رو رام گرفت
بازگیتی مگر از عدل شه آرامگرفت
آنکه چون آتش آین سوخت به مهتاب افکند
وآنکه چون مجمره افروخت ز جم جام گرفت
حامی ملت اسلام حسن شه که به دهر
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش حاجی آقاسی رحمهالله فرماید
شب گذشته که آفاق را ظلام گرفت
ز تاب مهر زمین رنگ سیم خام گرفت
شب سیاه چو دزدان ز تاب ماهکمند
به کف نهاد و همی راه کوی و بام گرفت
به سام روز مگر نوح دهر نفرین کرد
[...]