گنجور

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی

 

بسیار کسان ترا غلام‌اند

اما نه چو من مطیع نام‌اند

نظامی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

بدان دل کاو ز نو‌آشنا ماند

بدان جان کاو ز آلایش جدا ماند

عطار
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در ستایش قاضی رکن‌الدین

 

بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند

در آن صورت که عشق آید خردمندی کجا ماند؟

قضای لازمست آن را که بر خورشید عشق آرد

که همچون ذره در مهرش گرفتار هوا ماند

تحمل چارهٔ عشقست اگر طاقت بری ور نی

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۷ - پیغام دوم شب برای روز

 

ماورای تو چند حکام‌اند

کز تو برترنشین این بام‌اند

حکیم نزاری
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳

 

غیر او کی به یاد ما ماند

دیگری یار ما کجا ماند

دُرد دردش بیا و ما را ده

که مرا خوشتر از دوا ماند

ما نبودیم و حضرت او بود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور

 

بدان دل کو بنورت آشنا ماند

برآن جان کو ز آلایش جدا ماند

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۱

 

که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟

کدامین دست را دیدی که دایم در حنا ماند؟

زشوق جستجوی یار از گردش نمی مانم

اگر در سنگ پایم همچو دست آسیا ماند

چنین کز آتش دل آب گردیدم عجب نبود

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

ای خواجه تو می‌روی و دنیا ماند

بیچاره تنت به گور تنها ماند

سرمایه عمر چون به جا هیچ نماند

سودی ندهد که مال بر جا ماند

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

نی در سر شوق و، نی بدل پروا ماند

قوتها رفت و ناتوانیها ماند

از عمر گذشته حاصلم پشت خمی است

موجی از باد در کف دریا ماند

واعظ قزوینی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

غیر از کف خالی که ز ما بر جا ماند

دیگر ز سبکروان، چه در دنیا ماند؟

یک کوچه فزون، نکرد تن همراهی

کوتاه قدم بود رفیق، از ما ماند

حزین لاهیجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

مرا تا نفس خود کامه گرفتار هوا ماند

شعاع شمع عشقم در درون دل کجا ماند

هوای ماهروئی در دل دیوانه جا کرده

که خورشید جهان تابش چو ذره در هوا ماند

زتنگی جهان شکوه کند درویش کی حاشا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱

 

بعهد عشق کجا شیخ و پارسا ماند

چو جست برق یمان خس کجا بجا ماند

عمل نماند که تا خود رساندم در حشر

مگر بدست من آن طره رسا ماند

هوا وعشق بیکدل مگو که میگنجد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

گر چنین ناز تو آماده یغما ماند

به سکندر نرسد هر چه ز دارا ماند

دل و دینی به بهای تو فرستم حاشا

وام گیر آنچه ز بیعانه سودا ماند

هم به سودای تو خورشیدپرستم آری

[...]

غالب دهلوی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

شدم دیوانه یعنی عقل واماند

من و دل در کجا و او کجا ماند

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

اگر این پرده هستی بجاماند

خدا رفت و هدی رفت و هوا ماند

صفای اصفهانی