فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چو ویس دلبر از رامین جدا ماند
تو گویی در دهان اژدها ماند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی
بسیار کسان ترا غلاماند
اما نه چو من مطیع ناماند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
بدان دل کاو ز نوآشنا ماند
بدان جان کاو ز آلایش جدا ماند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
چو پایم اندراین چاهِ بلا ماند
درونم اندر این عین فنا ماند
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در ستایش قاضی رکنالدین
بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند
در آن صورت که عشق آید خردمندی کجا ماند؟
قضای لازمست آن را که بر خورشید عشق آرد
که همچون ذره در مهرش گرفتار هوا ماند
تحمل چارهٔ عشقست اگر طاقت بری ور نی
[...]
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۷ - پیغام دوم شب برای روز
ماورای تو چند حکاماند
کز تو برترنشین این باماند
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳
غیر او کی به یاد ما ماند
دیگری یار ما کجا ماند
دُرد دردش بیا و ما را ده
که مرا خوشتر از دوا ماند
ما نبودیم و حضرت او بود
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور
بدان دل کو بنورت آشنا ماند
برآن جان کو ز آلایش جدا ماند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
این رفت ز جای و آن به جا ماند
چون مرده تنی ز جان جدا ماند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۱
که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟
کدامین دست را دیدی که دایم در حنا ماند؟
زشوق جستجوی یار از گردش نمی مانم
اگر در سنگ پایم همچو دست آسیا ماند
چنین کز آتش دل آب گردیدم عجب نبود
[...]
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او
مرض رفت از بدن بیرون شفا ماند
فنا فانی شد و باقی بقا ماند
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱
ای خواجه تو میروی و دنیا ماند
بیچاره تنت به گور تنها ماند
سرمایه عمر چون به جا هیچ نماند
سودی ندهد که مال بر جا ماند
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴
نی در سر شوق و، نی بدل پروا ماند
قوتها رفت و ناتوانیها ماند
از عمر گذشته حاصلم پشت خمی است
موجی از باد در کف دریا ماند
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۵
غیر از کف خالی که ز ما بر جا ماند
دیگر ز سبکروان، چه در دنیا ماند؟
یک کوچه فزون، نکرد تن همراهی
کوتاه قدم بود رفیق، از ما ماند
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸
مرا تا نفس خود کامه گرفتار هوا ماند
شعاع شمع عشقم در درون دل کجا ماند
هوای ماهروئی در دل دیوانه جا کرده
که خورشید جهان تابش چو ذره در هوا ماند
زتنگی جهان شکوه کند درویش کی حاشا
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱
بعهد عشق کجا شیخ و پارسا ماند
چو جست برق یمان خس کجا بجا ماند
عمل نماند که تا خود رساندم در حشر
مگر بدست من آن طره رسا ماند
هوا وعشق بیکدل مگو که میگنجد
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹
گر چنین ناز تو آماده یغما ماند
به سکندر نرسد هر چه ز دارا ماند
دل و دینی به بهای تو فرستم حاشا
وام گیر آنچه ز بیعانه سودا ماند
هم به سودای تو خورشیدپرستم آری
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
شدم دیوانه یعنی عقل واماند
من و دل در کجا و او کجا ماند
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
اگر این پرده هستی بجاماند
خدا رفت و هدی رفت و هوا ماند