گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۷

 

آنم که توام ز خاک برداشته‌ای

نقشم به مراد خویش بنگاشته‌ای

کارم چو به دست خویش بگذاشته‌ای

می‌رویَم از آنسان که توام کاشته‌ای

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۴۲

 

گر آب دهی نهال، خود کاشته ای

ور پست کنی بنا خود افراشته ای

من بنده همانم که تو پنداشته ای

از دست میفکنم چو برداشته ای

۲ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰

 

هرگز از دل خبر نداشته‌ای

بر دلم رنج از آن گماشته‌ای

سپر افکنده آسمان تا تو

رایت جور برافراشته‌ای

که خورد بر ز تو که تو هرگز

[...]

۴ بیت
انوری
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۶ - النوبة الثالثة

 

گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای

ور پست کنی بنا خود افراشته‌ای‌

من بنده همانم که تو پنداشته‌ای

از دست میفکنم چو برداشته‌ای‌

۲ بیت
میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷- سورة الاعراف‏ » ۳ - النوبة الثالثة

 

گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای

ور پست کنی بنا خود افراشته‌ای

من بنده همانم که تو پنداشته‌ای

از دست میفکنم چو برداشته‌ای.

۲ بیت
میبدی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶

 

این نیست جهان جان که پنداشته‌ای

وین نیست ره وصل که برداشته‌ای

آن چشمه که خضر خورد از او آب حیات

در منزل توست، لیک انباشته‌ای

۲ بیت
باباافضل کاشانی
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۳

 

ای شمع سرافراز چه پنداشته‌ای

کز سرکشی خویش سر افراشته‌ای

در سوختن و بریدن افکندی سر

با خویش همانا که سری داشته‌ای

۲ بیت
عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۷۴

 

آن نیست جهان و جان که پنداشته‌ای

این است ره وصل که بگذاشته‌ای

آن چشمه خورد خضر ازو آب حیات

در منزل تست لیکن انباشته‌ای

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵

 

آنم که توام ز خاک برداشته‌ای

نقشم به مراد خویش بنگاشته‌ای

کارم به مراد خود چو نگذاشته‌ای

می‌رویم از آن‌سان که توام کاشته‌ای

۲ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۷

 

این نیست ره وصل که پنداشته‌ای

این نیست جهان جان که بگذاشته‌ای

آن چشمه که خضر خورد از او آب حیات

اندر ره تست لیکن انباشته‌ای

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۷

 

جانم ز طرب چون شکر انباشته‌ای

چون برگ گل اندر شکرم داشته‌ای

امروز مرا خنده فرو می‌گیرد

تا در دهنم چه خنده‌ها کاشته‌ای

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۰

 

گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای

ور پست کنی مرا تو برداشته‌ای

خاکی بودم به زیر پاهای خسان

همچون فلکم مها تو افراشته‌ای

۲ بیت
مولانا
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۹ - در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل

 

آنکه او را تو زشت کاشته‌ای

خوبی از وی چه چشم داشته‌ای؟

۱ بیت
اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۵ - درصفت بهشت و مراتب آن

 

تو ببین نیک تا چه کاشته‌ای؟

چه به روز پسین گذاشته‌ای؟

۱ بیت
اوحدی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد

 

نه یکی دانه به گل کاشته ای

نه نهالی ز گل افراشته ای

۱ بیت
جامی