اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان
دوگونست جنبش ز بن کژ و راست
همان دایره نیز از نقطه خاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان
برد شان به هر کالبد کژّ و راست
بدارد چنان کش بود کام و خواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان
کف و تیرگی هر چه ز آن آب خاست
زمین گشت اینک که در زیر ماست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۵ - در مذهب فلاسفه گوید
ز یکسو بود جنبش طبع راست
چنان جنبد این جان که او را هواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۵ - در مذهب فلاسفه گوید
چو آمد درین پیکر و راست خاست
به ایزد رسد گر بود پاک و راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۶ - پرسش های دیگر از برهمن
ره نیک و بد کشتن تخم ماست
خرد کشتی و توشه مان راه راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۶ - پرسش های دیگر از برهمن
بدو گفت روز و شب اند این دو راست
سوارانش ماییم و ره عمر ماست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۶ - پرسش های دیگر از برهمن
به از گنج دانش به گیتی کجاست
کرا گنج دانش بود پادشاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن
دگر آن که نتوانش دانست راست
بزرگی و خوبی یزدان ماست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن
نکو نامی از گیتی آنرا سزاست
که کردار او خوب وگفتار راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن
بسی دان ره دانش افزون وکاست
نداند خرد جز یکی راه راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۹ - صفت جزیره دیگر
نه کس دید کان آب را ره کجاست
نه سیر آمد از خوردنش هر که خواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند
چنین گفت کآن جای سیمرغ راست
که بر خیل مرغان همه پادشاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵۲ - شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین
خدنگ از کمان پهلوان کرد راست
از آن مرغ چندی بیفکند خواست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵۷ - شگفتی دیگر جزیره که کرگدن داشت
از آن کوه ملاح بگذشت خواست
سپهدار گفت این شتابت چراست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق
گر آرید پیشم یکی را رواست
که تا وی خورد زین، کجا خورد ماست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۳ - صفت حلالزاده و حرامزاده و دیگر شگفتی ها
جهان پهلوان را ز هر سو که خواست
همی گشت زینگونه سه سال راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
به گنج نیاکان نهاد آنچه خواست
از آن پس برآسود یک ماه راست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۶ - داستان شاه روم و دخترش
جهان گر کنی زیر و بر چپ و راست
ز بخشش فزونی ندانی به کاست
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن
که گنج و سلیح و سپاهت کجاست
اگر دختر شهریارت هواست