گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

جملهٔ شب بی قراری میکند

نالهٔ خوش خوش به زاری میکند

عطار
 

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۸ - نومیدی بلبل از گل و رفتن او از باغ به بیوفائی گل

 

گر بدانی سازگاری می‌کند

مهر پیوندی و یاری می‌کند

عطار
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - مدح فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان

 

گرد قهرت، دیده ی خورشید تاری میکند

زانکه روزکار، تیغت، روزگاری میکند

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی

 

باد را حق گه بهاری می‌کند

در دیش زین لطف عاری می‌کند

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۲

 

جان که چون تو دشمنی را دوستداری می‌کند

دشمن خود را به خون خویش یاری می‌کند

دل که مهمان خواند بر جانم بلا و فتنه را

کارداران غمت را حق‌گزاری می‌کند

یک دل آبادان نپندارم که ماند در جهان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

بر عزیزان غمزهٔ شوخ تو خواری می‌کند

غمزهٔ تو خواری و زلف تو باری می‌کند

در ملاک عاشق بیچاره چشم و زلف تو

این یکی بی‌صبری و آن بی‌قراری می‌کند

اگر نماید خوبرو جور و کند صد دشمنی

[...]

کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

باد صبح از بوی زلفت بیقراری می‌کند

می‌رود در خاک کویت جان سپاری می‌کند

می‌کند مشک تتاری بوی از زلف تو وام

زلف تو خون در دل مشک تتاری می‌کند

می‌زند هر لحظه بر سوز دل عشاق تیر

[...]

ناصر بخارایی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۱

 

خاکسترم را دود دل ابر بهاری می کند

در عالم یاد رخی آیینه تاری می کند

چشمی که طعن مستیم بر هوشیاری می زند

پنهان چرا در خاطرم پیمانه کاری می کند

یاد فراغت می دهد خاکم به تاراج غبار

[...]

اسیر شهرستانی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

آنچه را با کارگر سرمایه‌داری می‌کند

با کبوتر پنجه باز شکاری می‌کند

می‌برد از دست‌رنجش گنج اگر سرمایه‌دار

بهر قتلش از چه دیگر پافشاری می‌کند؟

سال و مه در انتظار قرص نان شب تا به صبح

[...]

فرخی یزدی