جان که چون تو دشمنی را دوستداری میکند
دشمن خود را به خون خویش یاری میکند
دل که مهمان خواند بر جانم بلا و فتنه را
کارداران غمت را حقگزاری میکند
یک دل آبادان نپندارم که ماند در جهان
زان خرابیها که آن چشم خماری میکند
جان من روزی کند گه گاه همراهش، ازآنک
سوی تو همراهی باد بهاری میکند
خون من میجوشد از غیرت که این کافر چرا
تیر خویش آلودهٔ خون شکاری میکند
مردم از نالیدن و روزی نگفتی، ای رقیب
کیست این کاندر پس دیوار زاری میکند
گرچه بیحد من است ای دوست اما، بر درت
دیدهٔ من آرزوی خاکساری میکند
آنکه پندم میدهد در عشق بهر زیستن
مرهم بیفایده بر زخم کاری میکند
در نماز بتپرستی از من آموزد سجود
برهمن کو دعوی زنارداری میکند
هجر میداند که چون من ناتوانی چون زِیَد
زان بر این دل زخمهای یادگاری میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. شاعر به دشمنی که نزد او محبوب است اشاره کرده و میگوید که جانش او را یاری میکند. دلش از بلاها و فتنههایی که به خاطر عشق به آن شخص میکشد، رنج میبرد. او به این نکته اشاره میکند که دل آبادانی وجود ندارد، زیرا عشق باعث خرابیها و دردها میشود. شاعر از خون خود میگوید که از غیرت او میجوشد و به دشمنی یادآوری میکند که چرا هنوز به او آسیب میزند. او همچنین بیان میکند که در برابر معشوقش خاکساری کرده و به دنبال آرامش است. در نهایت، تأکید بر بیفایده بودن مشاورهها و نصیحتها در مورد عشق و رنجهای ناشی از جدایی را میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی برای کسی که با او دشمنی دارد، احساس محبت و دوستی میکند، حتی میتواند برای کمک کردن به او از جان خود نیز بگذرد. در واقع، این نشاندهنده نوعی شگفتی و تعجب است که چگونه یک فرد میتواند برای کسی که به او آسیب رسانده، فداکاری کند.
هوش مصنوعی: دل که به میزبانی غم و درد دعوت میکند، مشکلات و گرفتاریها را به عنوان حق و حقوق شما میپذیرد.
هوش مصنوعی: من هیچ دلی را خوشبخت نمیدانم که در این دنیا بماند، با توجه به ویرانیهایی که وجود دارد و آن چشم مستی که انسان را فریب میدهد.
هوش مصنوعی: روزی جان من همراه او خواهد شد، زیرا مانند نسیم بهاری به سوی تو میآید.
هوش مصنوعی: من از غیرت و حساسیتم، به شدت ناراحت و عصبانی هستم که این بیدین چرا تیر خود را به خون شکار آلوده میکند.
هوش مصنوعی: مردم از شکایت و ناله کردنشان گله میکنند، تو هم هیچ وقت نگفتی که این کسی که پشت دیوار ناله میزند کیست.
هوش مصنوعی: ای دوست، هرچند که محبت و عظمت تو حد و مرزی ندارد، اما چشم من در کنار درگاه تو به خاکساری و تواضع آرزو میکند.
هوش مصنوعی: کسی که به من نصیحت میکند که برای عاشق شدن، باید در زندگی زخمهای خود را درمان کنم، در واقع تنها بر روی زخمهای عمیق من دارویی بیاثر میزند.
هوش مصنوعی: در نماز، عبادت و پرستش را از من میآموزد، در حالی که کسی که به بتپرستی متهم است، در برابر برهمن (کشیشان هندو) سجده میکند و ادعا میکند که اسلامی و مؤمن است.
هوش مصنوعی: فراق و جدایی به خوبی میداند که من در چه حالی هستم و مانند زید که به دلش زخمهای یادگاری میزند، این درد و رنج را بر دل من نیز تحمیل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرد قهرت، دیده ی خورشید تاری میکند
زانکه روزکار، تیغت، روزگاری میکند
بر عزیزان غمزهٔ شوخ تو خواری میکند
غمزهٔ تو خواری و زلف تو باری میکند
در ملاک عاشق بیچاره چشم و زلف تو
این یکی بیصبری و آن بیقراری میکند
اگر نماید خوبرو جور و کند صد دشمنی
[...]
باد صبح از بوی زلفت بیقراری میکند
میرود در خاک کویت جان سپاری میکند
میکند مشک تتاری بوی از زلف تو وام
زلف تو خون در دل مشک تتاری میکند
میزند هر لحظه بر سوز دل عشاق تیر
[...]
آنچه را با کارگر سرمایهداری میکند
با کبوتر پنجه باز شکاری میکند
میبرد از دسترنجش گنج اگر سرمایهدار
بهر قتلش از چه دیگر پافشاری میکند؟
سال و مه در انتظار قرص نان شب تا به صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.