گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵

 

در حسن قرین نوبهار آیی

در جور نظیر روزگار آیی

چون شاخ زمانه‌ای که هر ساعت

از رنگ دگر همی بیارایی

هر وعده که بود در میان آمد

[...]

انوری
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۴۷

 

گه خصم شوی مرا و گه یار آئی

روزی بهزار گونه در کار آئی

ایدوست نترسی که بخون دل من

روزی به چنین شبی گرفتار آئی

مهستی گنجوی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

کوش تا خلق را به کار آیی

تا به خُلقت جهان بیارایی

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را

 

تخمهٔ بهمنی و دارا‌یی

از تو می‌پاید آشکارایی

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

اگر اینجا نه مرد کار آیی

به عقبی کودکی بیمار آیی

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۶۰

 

گه خصم شوی مرا و گه یار آیی

روزی بهزار گونه در کار آیی

ای دوست نترسی که به دود دل من

در دست کسی چو خود گرفتار ایی؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸

 

قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی

و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی

این همه جلوه طاووس و خرامیدن او

بار دیگر نکند گر تو به رفتار آیی

چند بار آخرت ای دل به نصیحت گفتم

[...]

سعدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۸ - در منع تبختر و طیش

 

کوش تا خویش را نیارایی

که نمانی اگر بکار آیی

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

ای آنکه به مجرمی تو می بخشایی

از قدرت خویشتن جهان آرایی

فریادزنان آمده ام بر در تو

فریادرسم چون به جهان دارایی

جهان ملک خاتون
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶

 

به برگ عیش رسم، گر چو نوبهار آیی

میان باغ شوم، چون تو در کنار آیی

تو آن گلی که بهار از رخ تو می بارد

چرا نهال نگردد چو پیش خار آیی؟

کند سفیدی چشمم نیابت دم صبح

[...]

طغرای مشهدی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱ - یاد شهیار

 

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی

نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آیی

ماه در ابر رود چون تو برآیی لب بام

گل کم از خار شود چون تو به گلزار آیی

شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار

[...]

شهریار