گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۶ - پاسخ خسرو شیرین را

 

مکن که‌امشب ز برفم تاب گیرد

بدا روزا که این برف آب گیرد

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

بدان عارض کز او چشم آب گیرد

ز تری نکته بر مهتاب گیرد

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

ولی چون چاه نخشب آب گیرد

جهان از آهنی کی تاب گیرد‌؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش

 

آن می که چو آفتاب گیرد

زو چشمهٔ خشک آب گیرد

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۱ - رسیدن نوفل به مجنون

 

گر مرغ شود هوا بگیرد

هم چنگ منش قفا بگیرد

نظامی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۴

 

اگر سرو من در چمن جا بگیرد

عجب باشد، ار سرو بالا بگیرد

چو شانه کند زلف عنبر فشان را

جهانی بوی عنبرین را بگیرد

به زلفش مدام از پی خون دلها

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۶

 

اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد

سرش سبز بادا، بگو تا بگیرد

نهانی مریز، ای پسر، خون عاشق

که روزی ترا آشکارا بگیرد

لبش خورده خونم، گرش من بگیرم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۴ - سخن در عشق

 

میندیش ار جگر خوناب گیرد

که چشم از آتش دل آب گیرد

عبید زاکانی
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا

 

ز نور قبه اش خور تاب گیرد

زسنگ مرمرش ابر آب گیرد

کلیم
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

پرسیدم از منجم کی آفتاب گیرد

گفت آن زمان که از رخ آن مه نقاب گیرد

گفتم به خواب کز چیست نائی به چشم من گفت

این خانه سیل گیر است ترسم که آب گیرد

گریان ترم نموده است پستان یار آری

[...]

بلند اقبال