پرسیدم از منجم کی آفتاب گیرد
گفت آن زمان که از رخ آن مه نقاب گیرد
گفتم به خواب کز چیست نائی به چشم من گفت
این خانه سیل گیر است ترسم که آب گیرد
گریان ترم نموده است پستان یار آری
باران شود فزون تر آب ار حباب گیرد
گفتم زچشم مستت عیارتر ندیدم
گفت آن کسی که پیشش از دل کباب گیرد
غیر از تو کز دل من پیوسته باج خواهی
نشنیده ام که شاهی باج ازخراب گیرد
اسرار حاصل جفر آمد دهانت اما
کو آن کسی که از وی حرفی جواب گیرد
حنا چه سود دارد آور به کف دلم را
می خواهی ار که دستت نیکو خضاب گیرد
غیر از بلنداقبال کز گریه لاله چشم است
از لاله کس ندیدم گاهی گلاب گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.