گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷

 

مکن از بی‌هنری عیب من دلشده را

عشق نگذاشت که تا من هنری‌ آموزم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۸

 

گر من از جام می مست و خرابم نه عجب

خانهٔ مور ز یک قطرهٔ باران دریاست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹

 

مرگِ غنی مقدمهٔ جنگ وارث است

رحمت به روح آنکه بمرد و کفن نداشت

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

عمری ار شکر بر زبان رانی

شکر توفیق شکر نتوانی

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در ذم ناصر ندامانی

 

آنکو نموده است: استیضاح از جهان

اکنون ز وی کنند، ستیضاح ابلهان

گویند از چه ناصرالاسلام این همه؟

. . . حبیب می کند انگشتی در دهان

پاسخ دهد ز حالت امروز مملکت

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱ - آبروی دولت

 

دولت به ریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت

کناس را بیار، که کابینه بو گرفت

بعد از دو سال، خواست «تدین » کند نماز

با فاضل آب حوض سفارت، وضو گرفت

نازم به «رهنما» که «تدین » کشید رنج:

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۲ - ماستمالی

 

هر آن که بی خبر از فن خایه مالی شد

دچار زندگی پست و نان خالی شد!

بهل بمیرند، آن صاحبان عزت نفس

که پشتشان همه از بار غم هلالی شد!

سعادت و خوشی و روزگار بهبودی

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟

 

بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید!

به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید!

به حقیقت در عدل، ار در این بام و در است!

به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید!

آن که بگرفته از او، تا به کمر ایران گه

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۶ - قهر کردن مؤتمن الملک

 

دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »:

پا نگذارد دگر به ساحت مجلس

گفت «تدین » که ای به گوز مساوات

گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۷ - سوگند وکالت

 

ضیاء الواعظین، آن رند جیغو

زده پشت تریبون، پاک وارو

برای خاطر هم مسلکانش

به پا بنموده، فریاد و هیاهو

به قانون اساسی پشت پا زد

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۰ - یک عمر آه و ناله

 

مرا چه کار که یک عمر، آه و ناله کنم؟

که فکر مملکت شش هزار ساله کنم!

وطن پرستی، مقبول نیست در ایران

قلم بیار، من این ملک را قباله کنم

من التزام ندادم که گر، در این ملت

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۲ - در هجو خلخالی

 

در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر

پیوسته دم اندر پا، پژمرده سر و یالی

چندی سوی شهر آمد، از شدت بی قوتی

اشکم ز عزا برهاند، تا ماند در آنسالی

ناگاه چه باز آمد، دیدند که گردیده

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۴ - هجو دیوان بیگی

 

وقتی آلو شده در تهران (دو)

همه رفتند پی (دو) به شکی

هست (دو) آنجا میم دو جوان

نیست جز ایران دیوان (دو) به یکی

خواستم از تو هتک پاره کنم

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۴ - هجو دیوان بیگی

 

آلو که (دو) تا بود دگر باره یکی شد

اکنون (دو) دگر منصب دیوان (دو) بگی شد

هر کس به درستیش، کند فخر در عالم

فخریه این خیره، همانا ترکی شد!

آن کس که بدان شوری، شوریش فلان بود

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۷ - دفاع از نوروزی نامه

 

ندارم شکوه‌ای از عشق، در دل آتشی دارم

که من از پرتو این آتش است ار تابشی دارم

مبادا ای طبیب، اندر علاج من بیندیشی

که من حال خوشی، در سایه این ناخوشی دارم

بلی عشق است کآسایش رباید، از جهان لیکن

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۸ - گوهرشاد

 

ایزد اندر عالمت، ای عشق تا بنیاد داد

عالمی بر باد شد، بنیادت ای بر باد باد

من نه آن بودم که آسان رفتم، اندر دام عشق

آفرین بر فرط، استادی آن صیاد باد

سنگدل صیاد، آخر رحم کن، این صید تو:

[...]

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲

 

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن

دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن

پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن

سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳

 

ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن

مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن

دیبه‌ها بی کارگاه و دوک و جولا بافتن

گنجها بی پاسبان و بی نگهبان داشتن

بنده فرمان خود کردن همه آفاق را

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴

 

ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن

روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن

همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن

کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵

 

ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن

تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن

همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک

گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن

پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۷۶۶
۷۶۷
۷۶۸
۷۶۹
۷۷۰