گنجور

 
میرزاده عشقی

ضیاء الواعظین، آن رند جیغو

زده پشت تریبون، پاک وارو

برای خاطر هم مسلکانش

به پا بنموده، فریاد و هیاهو

به قانون اساسی پشت پا زد

برای خود نمائی، نزد یارو

بگفتا من نخواهم خورد سوگند

که بر هوچیگری بگرفته ام خو

خدا رحمی، به قشقائی نماید

ز دست این وکیل لوس پر رو

ولی بعد از دو روز، آخر قسم خورد

چه بود آن وضع و این صورت تو برگو؟

گمان دارم نخست این سید لات

برای پول می کرد، این هیاهو

چو پولی دید نبود در میانه

بزد پشتک ز بعدش چند وارو

نباشد چون عقیده، این چنین است!

چنین اشخاص را نامند پر رو

به مثل او بود «یعقوب » ناچار

که با شمر است، حالا هم ترازو

ز صحن مجلس شورای ملی

چنین مخلوق، باید کرد جارو!