خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴ - در حق مادر خویش
ای ریزهٔ روزی تو بوده
از ریزش ریسمان مادر
خو کرده به تنگنای شروان
با تنگی آب و نان مادر
زیر صلف کسی نرفته
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵
خلیفه گوید خاقانیا دبیری کن
که پایگاه تو را بر فلک گذارم سر
دبیرم آری سحر آفرین گه انشا
ولیک زحمت این شغل را ندارم سر
به دستگاه دبیری مرا چه فخر که من
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶
گر کهان مه شدند خاقانی
تو در ایشان به مهتری منگر
کهتری را که مهتری باشد
هم بدان چشم کهتری منگر
خرد شاخی که شد درخت بزرگ
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۷
با در و دشت ساز خاقانی
خانه و خوان ناسزا منگر
تا برون ریشهٔ گیا بینی
زاندرون ریش ده کیا منگر
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۸
هر که خر در خلاب شهوت راند
در سر افتادش اسب سرکش عمر
آب شهوت مران که مردم را
ز آب شهوت بمیرد آتش عمر
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۹
مهترا بلبل انسی پس از این
بجز از دست ادب دانه مخور
فیالمثل تو خود اگر آب خوری
جز ز جوی دل فرزانه مخور
به سفر سفره گزین خوان چه مخواه
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۰
عیسی دورانم و این کور شد دجال من
قدر عیسی کی نهد دجال ناموزون کور
بر سر راهم چو بازآیم ز اقلیم عراق
هم بسوزم هم بریزم جان کور و خون کور
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱ - در مذمت کیمیاگری و صنعت اکسیر
علم دین کیمیاست خاقانی
کیمیائی سزای گنج ضمیر
مس زنگار خورده داری نفس
از چنین کیمیات نیست گزیر
جز از این هرچه کیمیا گویند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲ - در تحسر مرگ رشید فرزند خود
ای خواجه حساب عمر برگیر
زین خط دو رنگ شام و شبگیر
جز خط مزور شب و روز
حاصل چه ازین سرای تزویر
خوانی است جهان و زهر، لقمه
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳
من خدمت تو کردم و تو حق شناس نه
الحق خیال توست به جای تو حق شناس
از ده خیال تو که به ده شب به تو رسید
بر دل هزار منت و بر دیده صد سپاس
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴
منه غرامت خاقانیا نهاد فلک را
ببین فلک به چه ماند در آن نهاد که هستش
فلک به مسخرهٔ مست پشت خم ز فتادن
ز زخم سیلی مردان کبود گردن پستش
به شب هزار پسر جرعه ریخته به سرش بر
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۵ - در رثاء جمال الدین ابوجعفر محمدبن علی بن منصور اصفهانی وزیر قطب الدین صاحب موصل
جمال صفاهان نظام دوم
که گیتی سیم جعفر انگاشتش
چو قحط کرم دید در مرز دهر
علیوار تخم کرم کاشتش
دهان جهان نالهٔ آز داشت
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶
هر کجا از خجندیان صدری است
ز آتش فکرت آب میچکدش
خاصه صدر الهدی جلال الدین
کز سخن در ناب میچکدش
آتش موسی آیدش ز ضمیر
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷ - در مرثیهٔ وحید الدین پسر عم خود
جان عطارد از تپش خاطر وحید
چونان بسوخت کز فلک آبی نماندش
جان وحید را به فلک برد ذو الجلال
تا هم فلک به جای عطارد نشاندش
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۸
ریت حق ببر معتزلی
دیدنی نیست، ببین انکارش
معتقد گردد از اثبات دلیل
نفی لاتدرکه الابصارش
گوید از دیدن حق محرومند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۹
زین خام قلتبان پدری دارم
کز آتش آفرید جهاندارش
همزاد بود آزر نمرودش
استاد بود یوسف نجارش
هم طبع او چو تیشه تراشنده
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۰ - در مرثیهٔ اهل بیت خود
دل درد زده است از غم زنهار نگه دارش
کو میوهٔ دل باری بر بار نگه دارش
گفتی که به درد دل صبر است طبیب اما
امروز طبیبت شد بیمار نگه دارش
ای صبر توئی دانم پروانهٔ کار دل
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۱
هر کو در نقص دید در خود
کاملتر اهل دین شمارش
وان کایت جهل بست بر خود
فرزانهٔ راستین شمارش
هرکو هنری است و عیب خود گفت
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۲
جدلی فلسفی است خاقانی
تا به فلسی نگیری احکامش
فلسفه در جدل کند پنهان
وانگهی فقه برنهد نامش
مس بدعت به زر بیالاید
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۳ - خاقانی این قطعه را به جواب فیلسوف فرستاد
گنج فضائل افضل ساوی شناس و بس
کز علم مطلق آیت دوران شناسمش
استاد حکمت آمد و شاگرد حکم دین
کز چند فن فلاطن یونان شناسمش
چون عقل و جان عزیز و غریب است لاجرم
[...]