هر کجا از خجندیان صدری است
ز آتش فکرت آب میچکدش
خاصه صدر الهدی جلال الدین
کز سخن در ناب میچکدش
آتش موسی آیدش ز ضمیر
و آب خضر از خطاب میچکدش
فکر و نطقش چو نکهت لب دوست
ز آتش تر گلاب میچکدش
مار زرینش نوش مهره دهد
چون عبیر از لعاب میچکدش
حاسدش آسیاست کز دامن
آب چون آسیاب میچکدش
آسمانی است کز گریبان آب
بر زمین خراب میچکدش
به لسانش نگر که چون بلسان
روغن دیر یاب میچکدش
خور ز رشک کفش به تب لرزه است
که خوی تب ز تاب میچکدش
شب رخ چرخ پر خوی است مگر
که آن خوی از افتاب میچکدش
گفت مدحی مرا که از هر حرف
همه در خوشاب میچکدش
موکب ابر چون به شوره رسد
قطرها بر سراب میچکدش
باد نوروز چون رسد بر گل
شهد تر چون شراب میچکدش
نم شبنم به گل رسد شبها
هم نمی بر سداب میچکدش
بکر طبعش نقاب هندی داشت
کب حسن از نقاب میچکدش
سبزهٔ سر نهاده عرض دهد
هر نمی کز سحاب میچکدش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سخن شهد ناب می چکدش
وز تبسم شراب می چکدش
می توان گفت از آن طراوت حسن
کز جبین آفتاب می چکدش
که زد این نیش بر دل گرمم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.