ای خواجه حساب عمر برگیر
زین خط دو رنگ شام و شبگیر
جز خط مزور شب و روز
حاصل چه ازین سرای تزویر
خوانی است جهان و زهر، لقمه
خوابی است حیات و مرگ، تعبیر
خاقانی از انده رشیدت
تا کی بود اشک و نوحه بر خیر
کاین نوحهٔ نوح و اشک داود
در یوسف تو نکرد تاثیر
جانی ز تو بستدند و دادند
فرزند تو را به گاه تصویر
فرزند که از تو بستد ایام
این جان به تو باز داد تقدیر
او زود شد و تو دیر ماندی
این سود بدان زیان همی گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر خاقانی به تأمل در مورد گذر عمر و فریبهای زندگی اشاره دارد. شاعر خواستار محاسبه عمر خود میشود و بیان میکند که زندگی تنها یک نمایش است و شب و روز تنها خطوطی در این نمایش هستند. او از غم و اندوه طولانی خود سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که ناله و اشک بر مشکلات زندگی تأثیر چندانی ندارد. در نهایت، به تضاد میان زندگی و مرگ میپردازد و تأکید میکند که هر چند زندگی سریع میگذرد، اما باید به یاد داشته باشیم که تقدیر در نهایت اقدام خود را انجام میدهد و کسانی که از ما جدا میشوند، ممکن است به نحوی بازگردند.
هوش مصنوعی: ای آقای من، عمرت را با توجه به این دو زمان متفاوت، یعنی شب و صبح، محاسبه کن.
هوش مصنوعی: فقط خطوط دروغین شب و روز چه نتیجهای از این دنیای فریب به دست میآید؟
هوش مصنوعی: جهان مانند یک کتاب است و هر لحظهای از آن میتواند حاوی طعمی شیرین یا تلخ باشد. زندگی و مرگ تنها تفسیری از این ماجرا هستند.
هوش مصنوعی: خاقانی میگوید: چه مدت دیگر باید به خاطر رشیدت، غمگین باشم و بر خوبیهای تو بگریم؟
هوش مصنوعی: ای دل، گریه و زاری نوح و اشکهای داود نتوانستند بر تو تأثیری بگذارند.
هوش مصنوعی: روح تو را از تو جدا کردند و به فرزند تو را در لحظهای که تصویرش را دیدند، سپردند.
هوش مصنوعی: فرزندی که از تو روزها و لحظهها را گرفت، در نهایت سرنوشت این جان را دوباره به تو میدهد.
هوش مصنوعی: او زودتر از تو رفت و تو دیر آمدی؛ پس در این حالت، بهرهاش را ببر و زیانش را هم بپذیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم که پیامبری تو یا پیر
گفت او که دوئی ز راه برگیر
دل پردهٔ عشق توست برگیر
جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
تن هم سگ کوی توست دانی
دانم که نیرزدت به زنجیر
گفتی که بجوی تا بیابی
[...]
هم در تو به صد هزار تشویر
دارد رقم هزار تقصیر
ای رای تو بر سپهر تدبیر
صورتگر آفتاب تقدیر
راز کره پیاز مانند
پیش دل تو برهنه چون سیر
خاتون زمان به دست شبگیر
برداشت ز چهره پرده قیر
شب کُحل شد و چو مردم کهل
آمیخت سواد قیر با شیر
نور رخ یوسف سماوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.