گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - یکباره بکش

 

نه ترا رای که در من نگری

نه مرا زهره که در تو نگرم

خود بیکباره بکش تا برهیم

من زدست تو تو از درد سرم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - در بسته

 

گفتند دی مرا که بر خواجه میروی

گفتم چو راه یابم آنجا بسر روم

لیکن چو در ببندد و ندهد جواب کس

من ساعتی بباشم و جای دگر روم

در بسته دارداوی و من از چند کوچکم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - ترک هجا

 

اگر من فی المثل در هجو کوشم

بنزد عقل کی معذور باشم

کسی کم هجو باید گفتن آخر

زاول خود ازان کس دور باشم

نگردد سفله رنجور از شنیدنش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۰ - نفاق و بخل

 

نفاق و بخل در اهل سپاهان

چنان چون تشنگی در ریگ دیدم

بزرگ و خردشان دیدم وزایشان

وفا در سگ کرم در دیگ دیدم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - پیری

 

در آینه تا نگاه کردم

یک موی سفید خویش دیدم

زاندیشه ضعف و بیم پیری

در آینه نیز ننگریدم

امروز بشانه در ازان موی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - مردم سپاهان در زمان پیش

 

سگ به از مردم سپاهانست

بوفاق و وفا و پویه و دم

آنچنان مدخلان دون همت

همه از عالم مروت گم

همه درنده پوستین چون سگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - حرمت پدر و مادر

 

بشنو از من نصیحتی که ترا

کار هر دو جهان شود بنظام

بد نخواهی که باشدت هرگز

بد مکن خاصه با اولوالارحام

حق مادر نگاهدار و بترس

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - دل برده

 

بر نرگس تو رفتم بهزار لابه گفتم

دل برده بازپس ده که دل دگر ندارم

سوی زلف کرد اشارت که بجوی رخت هندو

مگر او ببرده باشد من ازین خبر ندارم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - قطعه

 

خداوندا بدین حالت من از شکر و ثنا گفتن

نپردازم همی حقا که چیزی دیگر اندیشم

ندانم من که گر حاشا جهد بر دامنت بادی

مرا پروای آن باشد که یک معنی براندیشم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶ - روزگار کرم

 

گذشت نوبت احسان و روزگار کرم

چه وقت می بکند باز روز کار کرم

که خون گرفت دل اشتیاق پیشه من

در اشتیاق بزرگی و انتظار کرم

غبار بخل زصحن زمین بچرخ رسید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - عقل بیدار

 

بخدائی که مهر معرفتش

کرد توفیق عقل بیدارم

برسولی که روز حشر امید

بخدا و شفاعتش دارم

که اگر من از انچه بیتو گذشت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - قسم

 

بخدائی که بر خداوندان

فرض کردست بندگی کردن

که مرا مرگ خوشترست ازانک

اینچنین بیتو زندگی کردن

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - پادشاه شریعت

 

آیا پادشاه شریعت که هست

ز اوصاف تو قاصر افکار من

چو دشوار هرکس تو آسان کنی

که آسان کند کار دشوار من

چرا بهر تیمار هر بنده

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - مشورت

 

یک نصیحت بشنو از من کاندران نبود غرض

چون کنی رای مهمی تجربت از پیش کن

طاعت فرمان حق بر، شفقتی بر خلق کن

در همه حال این دو معنی را شعار خویش کن

ور تو را دایم تواضع بود با خرد و بزرگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - تعزل

 

ای حسن بسته برقمرت رنگ ارغوان

وایزد نهاده برشکرت شکل ناردان

برده بزیر عنبر تو یاسمین وثاق

کرده بگرد شکر تو طوطی آشیان

یکذره کردگار ترا چون نداد سنگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - شکر تشریف

 

دوستی دی بر من آمده بود

دوستی بس ظریف و بس موزون

پیش بنهاد دفتر شعرم

کرد ازو نقدها همه بیرون

گفت آراستست دیوانت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - پوستین

 

پوستینی بخواستیم از تو

تا زمستان بسر بریم در آن

حرمت ما بر تو بود چنانک

حرمت پوستین بتابستان

بده ایخواجه پوستینم هین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴ - کام دل

 

چند گوئی که روز برنائی

دستی آخر بکام دل برزن

من بدین معطیان و مخدومان

که نیرزند دانه ارزن

دست چون برزنم بکامه دل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۵ - تحفه

 

ای شده فر شکوه مسندت

هم جمال ملت و هم زین آن

بنده را دینیست بر انعام تو

چون بنگذارد سخایت دین آن

هر زمانم طعنه از دشمنیست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶ - آل پیغمبر

 

کاشکی برخاستستی روز حشر

جمع گشتی باز این اجزای من

تا ببینم آل پیغمبر بکام

ورچه دوزخ بود خواهد جای من

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۴۰۰