گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - اشتیاق بلقای دوست

 

بخدای قدیم و قادر و حی

که جز او حی جاودانی نیست

که مرا بی لقای مخدومان

هیچ حظی زرندگانی نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - نیز هم

 

بخدائی که هر که بنده اوست

در دو عالم حقیقت آزادست

کاصفهان بی حضور مخدومان

اصفهان نیست وحشت آبادست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - مدحت بی‌نعمت

 

از من اکنون هرکسی را آرزوی مدحتست

رایگان بی‌آنکه بر من هیچ کس را نعمتیست

این قدر یارب ندانند آنچه ایشان می‌کنند

خامشی در حق ایشان بهترینم مدحتیست

راستی با این تفضل‌ها و این انعام‌ها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - ذم عجب و کبر

 

با چنین کوتهی و مختصری

از تو این کبر و عجب بوالعجبیست

وجبی نیستی و پنداری

کز سرت تا بآسمان وجبیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - تواضع

 

بر چو من بنده گر قیامی کرد

آنکه مطلق جهان مستوفاست

من بدین مکرمت بزرگ شدم

وز بلندی قدر او بنکاست

نکته دیگرست اینجا خرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - تکذیب حاسدان

 

بخدائی که رازهای ضمیر

پیش علمش برهنه و فاشست

لطف او را درین نشیمن خاک

آب زراد و باد فراشست

کانچه گفتند حاسدان بغرض

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - شوق حضور

 

بخدائی که علم واسع او

پاک از هر چه شبهتی و شکیست

که مرا بی حضور خدمت تو

زندگانی و مرگ هر دو یکیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - شکایت از حرمان

 

ایا صدری که خورشید فلک را

به پیش رای تو بر خاک خدست

بدست ظلم از عد تو بندست

بپیش فتنه از حزم تو سدست

سخای تو فزون ازابر و بحرست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - شکوه از درد چشم

 

ای بلبلی که وقت ترنم ز نغمه ات

سطح محیط گنبد پیروزه پرصداست

لفظت شکر فروش و ضمیرت گهرفشان

کلک تو نقشبند و بیان تو دلگشاست

آن بکر معنی تو که حامل بنکته هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - تقاضای رسم

 

ای کریمی که در جهان کرم

کس چو تو صدر بنده پرور نیست

مثل طبع تو هیچ دریا نی

همچو رای تو هیچ اختر نیست

بکرم یک دو لفظ من بشنو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - تقاضا

 

خداوندا کمینه چاکر تو

کت اندر بندگی یکروی و یکتاست

ز خدمت یکدو روز اردورماندست

مگو سرگشته نا پای برجاست

بخاک پای تو کان نیست تقصیر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - تقاضا

 

ای کریمی که در جهان کرم

بخشش بی ریات عادت و خوست

میزبانی است تازه روی گفت

که همه پشت گرمی من ازوست

پشتم از خدمتت دوتاست چرا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - هنر و حرمان

 

هر که را از هنر نصیبی هست

دان که بر قدر آنش حرمانیست

وان کش از روزگار حظی هست

دان که در خورد آنش نقصانیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - فرق میان دشمن و دوست

 

ای صدر دوست پرور دشمن نواز راد

لفظی شنو که ان همه مغزست و پوست نیست

این دشمنان و دوست بیک جای داشتن

گر گویدت کسی که طریقی نکوست نیست

فرقی بکن ازانکه ترا دوست بود و هست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱ - وجود حاضر و غایب

 

بدان خدای که ذات مقدس او را

حدوث و کثرت و امثال این معایب نیست

که گرز حضرت تو بنده غایبست بتن

بدل ز حضرت تو هیچگونه غایب نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - پیام بیار

 

سلام من برسان ای نسیم باد صبا

بدان دیار که آنجا مقام یار منست

نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

چنانکه لایق این عهد استوار منست

و گر ملول نگردد بگویش آهسته

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - خوش بودن با ناخوشی

 

بخدائی که قدرتش بر صنع

هیچ محتاج آب و آتش نیست

که مراگر چه ناخوشی با من

بی جمال تو زیستن خوش نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - قناعت

 

تا حصه قناعت گشتست ملک من

وا رسته ام زعشوه دو نان پیچ پیچ

هستم حیات در همه عالم بآبروی

زانرو که هیچ را نستایم بقصد هیچ

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - مرد از عقل محترم است

 

ای کریمی که پشت چرخ فلک

پیش تو سال و مه بخم باشد

اوحد الدین جهان فضل و کرم

کت دل و دست کان و یم باشد

بخت سرویست پیش درگه تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - پیری

 

وقت است دلا اگر بترسی

گر آدمی از عدم بترسد

اینک بدمید صبح پیری

و اختر ز سپیده دم بترسد

چون تهمت مرگ هست بر تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۴۰۰