گنجور

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۰ - نشان آزادگی

 

به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی

ببین ز جور تو، ما را چه زخمها بتن است

همیشه کار تو، سوراخ کردن دلهاست

هماره فکر تو، بر پهلوئی فرو شدن است

بگفت، گر ره و رفتار من نداری دوست

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - نغمهٔ خوشه‌چین

 

از درد پای، پیرزنی ناله کرد زار

کامروز، پای مزرعه رفتن نداشتم

برخوشه چینیم فلک سفله، گر گماشت

عیبش مکن، که حاصل و خرمن نداشتم

دانی، ز من برای چه دامن گرفت دهر

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - نغمهٔ رفوگر

 

شب شد و پیرِ رفوگر ناله کرد

کای خوش آن چشمی که گرمِ خفتن است

چه شب و روزی مرا، چون روز و شب

صحبتِ من، با نخ و با سوزن است

من به هَر جائی که مسکن می‌کنم

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - نکوهش بیجا

 

سیر یک روز طعنه زد به پیاز

که تو مسکین چقدر بدبویی

گفت از عیب خویش بی‌خبری

زان ره از خلق، عیب می‌جویی

گفتن از زشترویی دگران

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - نکوهش بی‌خبران

 

همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت

که این گروه، چه بی‌همت و تن آسانند

زبون مرغ شکاری و صید روباهند

رهین منت گندم فروش و دهقانند

چو طائران دگر، جمله را پر و بال است

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - نکوهش نکوهیده

 

جعل پیر گفت با انگشت

که سر و روی ما سیاه مکن

گفت، در خویش هم دمی بنگر

همه را سوی ما نگاه مکن

این سیاهی، سیاهی تن نیست

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - نیکی دل

 

ای دل، اول قدم نیکدلان

با بد و نیک جهان، ساختن است

صفت پیشروان ره عقل

آز را پشت سر انداختن است

ای که با چرخ همی بازی نرد

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - هرچه باداباد

 

گفت با خاک، صبحگاهی باد

چون تو، کس تیره‌روزگار مباد

تو، پریشان ما و ما ایمن

تو، گرفتار ما و ما آزاد

همگی کودکان مهد منند

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - همنشین ناهموار

 

آب نالید، وقت جوشیدن

کاوخ از رنج دیگ و جور شرار

نه کسی میکند مرا یاری

نه رهی دارم از برای فرار

نه توان بود بردبار و صبور

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سروده‌ام

 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگْ گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۷ - قطعه

 

ما نیز در دیار حقیقت، توانگریم

کالای ما چو وقت رسد، کارهای ماست

ما روی خود ز راه سعادت نتافتیم

پیران ره، بما ننمودند راه راست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۸ - قطعه مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل

 

از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل

تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست

مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل

این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۹ - قطعه

 

گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو

آتش چرا به خرمن پروانه میزند

سرمست، ای کبوترک ساده دل، مپر

در تیه آز، راه تو را دانه میزند

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۰ - قطعه

 

بی‌رنج، زین پیاله کسی می نمی‌خورد

بی‌دود، زین تنور به کس نان نمی‌دهند

تیمار کار خویش تو خود خور، که دیگران

هرگز برای جرم تو، تاوان نمی‌دهند

پروین اعتصامی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

اگر دانی زبان اختران را

شبانه بشنوی راز جهان را

سکوت شب به صد آهنگ خواند

به گوشت قصه های آسمان را

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

عزیزان چون بدان ساحل رسیدند

ز همراهان خود یکدم بریدند

چنان از صحبت ما دل گرفتند

که سهوا هم به سوی ما ندیدند

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

چو از دل عشق رفت آزار آید

چو گل رفت از گلستان خار آید

نمی‌بینی که چون پنهان شود مهر

شب تاریک اندُه‌بار آید

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴

 

سر راه غریبان خار روید

ز کشت شان دل بیمار روید

به هر جایی که کارم تخم امید

به جای گل همه آزار روید

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰

 

بیا ساقی بده آن جام گلرنگ

که زد بر شیشهٔ من آسمان سنگ

به صد صحرا نمی‌گنجد غم دل

چه سان گنجایمش در سینهٔ تنگ

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷

 

چو گم شد پرتو عشق از دل من

خدایا چیست جز غم حاصل من

سحاب عشق اگر یکدم نبارد

بسوزان خرمن آب و گل من

خلیل‌الله خلیلی
 
 
۱
۳۹۵
۳۹۶
۳۹۷
۳۹۸
۳۹۹
۴۰۰