کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - وله ایضا
در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل
گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست
معنی سر سخن بود و قافیه تنش
بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست
گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - وله ایضا
ای کریمی که گاه فیض نوال
رشح کلکت معلّم ابرست
از عطای تو نیمه یی برسید
وان دگر نیمه هم بران کبرست
همچو ایمان برات انعامت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - وله ایضا
آیا صدری که مغز اهل معنی
ز جام جود تو در بحر شکرست
ز توقیع تو ما را پای تاسر
چو توقیعت غریق حمد و شکرست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۵ - ایضا له
نور دین ای که در افاق جهان
خاطر تو به هنر مشهورست
نظم پاکت شکر موزونست
لفظ عذبت کَهَر منثورست
نرگس از فضلۀ جام لطفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - وله ایضا
نور دین ای که در فنون هنر
فضل تو همچو نور مشهور ست
جزوی از سر گذشت خامۀ تست
هر چه اندر کتاب مسطور ست
با عروسان خاطرت ما را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - وله ایضا
هر جا سبکی حرام خواریست
باشه چو پیاله باده نوشست
می گیرد عقد زر برانگشت
هر کو چو شمامه زرد گوشست
در بند، شکم تهیست آن کس
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۸ - وله ایضا
فلک جنابا در تو کجا رسد سخنم
که کنه مدح تو از قدرت بیان بیشست؟
معالی تو ز حدّ قیاس بیرون است
مکارم تو ز اندازۀ گمان بیشست
به گام فکر بپیموده ام جناب ترا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۹ - وله ایضا
به ماه روزه ترا تهنیت از آن کردم
که آن موافق آن طبع و سیرت پاکست
نه از برای عبادت، که آن تو خود نکنی
و لیک از جهت انکه ماه امسا کست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - وله ایضا
خواجه وقت ستدن سخت پیست
بگه دادن اگر سست رگست
گر به چشمست به صورت لیکن
نجس العین به معنی چو سگست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - ایضا له
عمل دادی و پس معزول کردی
مرا بر فور و این نوعی زهزلست
«الم نجعل له عینین» حق گفت
ترا عین عمل خود عین عزلست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۲ - ایضا له
سپهر قدرا! شوق رهی بخدمت تو
چو لطف شامل تو از قیاس بیرو نست
ز دست هجر تو هر شب فغان سینة من
چو پای همّت تو بر فراز گردونست
گذشت در نظرم عکس نوک خامة تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۳ - وله ایضا
نظم و نثر سخن برابر نیست
گرچه هر یک چو دّر مکنونست
سخن نثر اگرچه بس نغزست
کار منظوم خود دگر گونست
آن نبینی که آهن بی قدر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۴ - فی السّفینة الصاحب نظام الدّین
درین سفینه نگه کن به چشم معنی بین
که رشک لعبت مانیّ و صورت چینست
سفینه چیست؟ غلط می کنم که دریاییست
که دست عقل ز اطراف آن گهر چینست
ز پای تا سر او یک بیک تأمّل کن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۵ - وله ایضا
بهار ار چه بهشتی راسیتنست
دل رنجور او با ما به کینست
ز باغ و نو بهار آنرا چه حاصل
که سرو و سوسنش زیر زمینست؟
گلین اندام او را حال چونست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - وله ایضا
ایا صدری که آمد چرخ نیلی
یکی از بندگان چاپلوست
رسید اینک بشادی نوبت آنک
بدرّد سقف چرخ آوای کوست
بسی روزست تا چرخ از شب و روز
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - وله ایضا
بزگوارا هر چند طبع من در نظر
به رتبتیست که افلاک زیر پایة اوست
ز روزگار به حالیست هر چه رسواتر
وگرچه پردة نام نکو وقایة اوست
من این چنین و خداوند جاه و مال شده
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۸ - ایضا له
ای خداوندان انبار علف
هیچ می دانید کم خر گرسنه ست؟
هان و هان بر خود ببخشاید از آن
شاعری کو راخری نرگرسنه ست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۹ - ایضا له
همه در پای مرگ پست شدند
هر کجا در زمانه پر هنریست
با چنین نکبت هنرمندان
وای آن کز هنر برو اثریست
شکرها می کنم که گرچه مرا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۰ - ایضا له
بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست
اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست
ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست
رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۱ - وله ایضا
صدرا ما ثل رضیّ دین که بتحقیق
مثل تو در روزگار شخص دگر نیست
نیک دعا گوی تست خادم مخلص
گرچه مرا ورا به خدمت تو خطر نیست
روشنی حال من ز صبح طلب کن
[...]