چو عثمان این عصر میرزاعلی

به سوی سقر رفت هرکس شنفت

پی سال تاریخ اخراج او

ابوبکرک یزد شد مسخ گفت

۱۲۷۶ق

پیشوای اهل باطل چون دگر اشباه خویش

بیش و کم در عمر خود یک حرف حق نشنید و رفت

حجت حق را به عصر خود همی نشناخت باز

وقت رفتن در جهنم جای خود را دید و رفت

ریشه صدق و وفاق و مردمی برکند و مرد

[...]

سگی به سوی سقر شد که پاک ساخت زمین را

هم از عموم کثائف هم از شمول شئامت

به اسم عبدالله و به رسم بنده ی شیطان

مقیم ... بوبکر در مقام اقامت

منیر برج تجری امیر جیش تهور

[...]

سالوس مرز جی به سقر رفت و زین سفر

کفران کید وکینه کاوش به خاک خفت

شوب و شکوک و شرک و شقاق از بلاد رفت

رنگ ریا و ریب و نفاق از زمانه خفت

تا نخل خار بار وجودش به گل نشست

[...]

چون میر صفی به ملک باقی

از دار فنا نمود رحلت

آسود خود از وصول و ما را

فرسود به ابتلای هجرت

بگذشت و گذاشت دوستان را

[...]

چو سید هاشم آن دریای مواج

که هر موجیش بحری بی کران است

بدین سامان ز طلعت پرده برداشت

چو خورکش نور افزون از بیان است

که هر یک هر یک از ذرات آن را

[...]

پیر ذاکر چو اوفتاد از بام

سوی رضوان دواسبه لنگ برفت

پی تاریخ وی صفائی گفت

آه ازمنبر آب و رنگ برفت

۱۲۶۹ق

از مردن ماماچه و مشاطه ی این مرز

کو ترک نما مادر گیتی ره و هر هفت

مشاطه و ماماچه ز دنیا همه رفتند

تاریخ فتاد این دو نفر را که ز کف رفت