گنجور

 
صفایی جندقی

چو خیرالنسا بیگم افشاند دست

سوی جدهٔ خویش خیرالنسا

ز قید علائق شد آزاد و رفت

ز دار فنا سوی ملک بقا

ز دنیای دون رخت بیرون کشید

به خلد برین رفت و بگرفت جا

طلب کرد سال رحیل از رهی

یکیش از مقیمان بزم عزا

سروشی سرودم که بسرای از او

صفایی صفا یافت دارالصفا

۱۲۶۶ق