صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲ - مقدمه
سؤالی چند ما را بود زین پیش
نه از دنیاپرست از سر درویش
نه از دنیا پرستان دیدمی کام
نه از درویش دل بگرفت آرام
که درویشان معنی در قبابند
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۳ - سؤال اول
تواند شد که روزی عبد سالک
شود حق را ز سر تا پای مالک
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۴ - جواب
تواند شد بلی در سیر ثانی
که فی اللهست در طور معانی
چو رهرو مالک اوصاف هو شد
ز هست خویشتن بگذشت او شد
ز بود خود که نابودست لا شد
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۵ - سؤال دوم
چه باشد ملک ملک و ملک حق چیست
ز حق یا عبد اعظم ملکت کیست
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۶ - جواب
سؤالاتیست کز ما ترمدی کرد
حدیث معرفت را سرمدی کرد
پس از یکچند بینائی ز اعراب
جوابی داد چونان تشنه را آب
که عبد و حق بوندی ملکت هم
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۷ - سؤال سوم
چه باشد سر یوم حشر رحمن
مگر بیرون بود از حشر انسان
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۸ - جواب
قیامت باشد ای یاران تجرید
رجوع کثرت اشیا بتوحید
چو وحدت راست کرد از غیب قامت
بپا شد راستی قد قیامت
چه داری انتظار روز محشر
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۹ - سؤال چهارم
شهان دیدند در ره رهزن و غول
نهادندی بنای رتبه بر طول
نخستین رتبه علم الیقین است
دوم عین الیقین مستبین است
سیم حق الیقین لولوی تدقیق
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب
سؤال دلپذیر از عالم جان
جواب جانفزا جوید ز جانان
ثمار نوری از اغصان نوری
درختی شاخ و برگ و بیخ طوری
بنای کاخ علم هوست بر صدر
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۱ - سؤال پنجم
چه باشد معنی ختم ولایت
که باشد خاتم این ژرف آیت
چنین دانم که محی الدین اعراب
نماید ختمی دعوی درین باب
وگر خود گوید او عیسی بن مریم
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
زهی پاکیزه قول و نیک تحقیق
سؤالی سودمند از روی تدقیق
سؤالی رسته از آلایش فرش
بفرش آورده رو از باطن عرش
گل از گل گر بروید پاک روید
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۳ - سؤال ششم
اگر آدم بذات خویشتن نیست
بگو این کوس سبحانی زدن چیست
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۴ - جواب
بیاور ساقی آن صاف صفا خیز
که بدهد صاف را از درد تمییز
نداری صاف ده درد از خط اشک
که صاف آفتاب از او برد رشک
بیاور هر چه داری درد یا صاف
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۵ - توضیح
یکی ز اهل سلوک از پیر زالی
نمود از روی درویشی سؤالی
که حق را در کجا جویم که آید
بدست و دامنش بر دست پاید
بگفت ای کرده هستی پای بستت
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۶ - جواب توضیح
چو انصاری ز مژگان گرد ره رفت
بباب پیر خرقانی باو گفت
ز دریا آمدی از خود جدا شو
در آ چون من درین مشکوی و ما شو
که عبدالله گوید آرمیدم
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۷ - سؤال هفتم
چنین کردند از قومی روایت
که سیر سالکان دارد نهایت
و گوید آنکه در گفتش خطا نیست
که سیر آدمی را انتهی نیست
توان دادن درین گفتار توفیق
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۸ - جواب
تو ساقی ای کفت مجلای انوار
بما ده ساغری از باده سرشار
ادر کاسا و ناولها باسمی
و اسم قد تجلی فی طلسمی
هوالله الذی لا شک فیه
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه
ز سلاک آنکه یحیی بین معاذست
ازین می جان او را التذاذست
ز ری بنوشت بر طیفور بسطام
که ای سرمست این میخانه وین جام
شدم از باده عشق آنچنان مست
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۰ - سؤال هشتم
چه باشد حکمت منطوق و مسکوت
که دل را قوتست و روح را قوت
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب
بما ده ساقی از آن باده صاف
کزو گردون گذارد بر زمین ناف
نه اندر خورد این خم های نیلیست
شرابی کش مزاج زنجیلیست
مزاج کاس کافوری بود سرد
[...]