صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۷۸ - نهایه السفر الرابع
تو را رابع سفر چبود نهایت
رجوع از حق بخلق است آن لغایت
خود اضمحلال خلق آن در حق آمد
مقید مضمحل در مطلق آمد
ببیند عین وحدت تامشاهد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۷۹ - النوال
نوال آن خاص اهل قرب و حال است
و ز آنها خاص افراد رجال است
بمعنی از رضا دان خلعت او را
که بخشد ذوالجلال از رحمت او را
بخلعتها که بر هر فرد خاصش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۰ - النور
بود نور اسمی از اسماء یزدان
که بر این اسم ظاهر شد در اکوان
پس اکوان با صور اندر مظاهر
وجود حق بود از حیث ظاهر
بود یعنی وجود ظاهر حق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۱ - نورالانوار
چه باشد نورالانوار این هویداست
بود ذاتی که اسماء را مسماست
چو اسماء جمله اندر رتبه نورند
زغیب مطلق آثار ظهورند
نخستین کان هویت پرده در شد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۳ - الواحدیه
شنو باز از نشان واحدیت
که هست آن اعتبار ذات حضرت
ز حیث انتشاء کل اسماء
از او گر باز دانی سر انشاء
تجلی حضرت آمد واحدیت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۴ - الواردات
شنو از واردات ار مرد راهی
بدل آماده الطاف شاهی
بود آن هر چه بر قلب از معانی
شود وارد بر هرو ناگهانی
بدون انتظار و اختیاری
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۵ - الواقعه
شنو از واقعه باز از دم غیب
بقلب آن وارد است از عالم غیب
بهر وجهی که باشد یا طریقی
نهانست آن ز هر فهم عمیقی
جز آن فهمی که خود شمسالشموس است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۶ - واسطه الفیض و المدد
شنو از واسطه فیض و مدد باز
بود انسان کامل با سند باز
بود او واسطه بر خلق از حق
که نسبت بر دو سو دارد محقق
بر بط معنوی ذوجنبتین است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۷ - الوتر
بود وترت اشارت باز بر ذات
بعنوان سقوط اعتبارات
احد را سوی شیئی نسبتی نیست
باو هم نسبت هر شیئ منفی است
در این حضرت ز شیئی اعتباری
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۸ - الوجود
ز معنای وجود آرم سند را
که وجدان حقست آن ذات خود را
بذات خویش خود را محض خود یافت
بصرف ذت خود را هر چه بد یافت
از آن خوانند ارباب شهودش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۹ - وجهالاعنایه
دو وجهی کز عنایت بیشکوک است
یکی جذبست و آندیگر سلوکست
بود این هر دو از بهر هدایت
شد آسان کار سالک از عنایت
بعرف ما عنایت انجذابست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۰ - وجها الاطلاق والتقیید
شنو باز از دو وجه قید و اطلاق
که لایح گشت صوفی را باشراق
در آن وجهش که اطلاقست در ذات
بود کلی سقوط اعتبارات
دگر وجهش که تقیید است اثبات
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۱ - وجهالحق
زوجهالحق اگر پرسی که آن چیست
قوم شیئی جز بر وجه حق نیست
باو شاهد بود شیئیت شیئی
چنان کز شمس شاهد رؤیت فیئ
«تولوا اینما» بیاشتباهست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۲ - وجهه جمیع العابدین
جمیع عابدین را چیست وجهت
همان باب الوهیت بنسبت
بهر نطقش بخوانی اوست سامع
بهر وصفتش بداین اوست جامع
روی بر هر طریقی اوست مقصود
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۳ - ذکر القلب
بهر وصفی که باشد زنده هر شیئ
در او دارد تجلی اسم الحی
کنی گر نقش قلب این نام نیکو
ز گلزار حیات حق بری بو
در آن حبس نفس شرطیست وارد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۴ - ورود الفکر علیالقلب
بود فکر تو از وجهی عبارت
کزان بر نفس قدسی شد اشارت
تو گو باد بهشت است آن که آسان
بقلب آید بوجهی همچو انسان
هم اینسان شد مجسم بهر مریم
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۵ - الورقاء
ز ورقا نفس کلی گشت ملحوظ
که قلب عالم است و لوح محفوظ
کتاب جمع معلوم مبین است
معانی جمله از وی مستبین است
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۶ - وراءاللبس
وراءاللبس عین حق تعالی است
که در جمع الاحد در عین اخفاست
چو او در حضرت ثانی ز اخفا
ملبس شد بمعنیهای اسما
دگر هم بر حقیقتهای اعیان
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۷ - الوصف الذی للحق
ز وصفی باز بشنو کوست للحق
نه لایق جز ذات حق مطلق
یکی جمع الاحد کاصل صفات است
وجوب ذاتیش هم وصف ذاتست
غنای ذاتیش هم بالیقین است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۸ - الوصف الذی للخلق
دگر وصفی که للخلق است خود آن
بر تبت فقر ذاتی دان و امکان
چو آن در هستی خود مستقل نیست
ورا جز احتیاج متصل نیست