ز معنای وجود آرم سند را
که وجدان حقست آن ذات خود را
بذات خویش خود را محض خود یافت
بصرف ذت خود را هر چه بد یافت
از آن خوانند ارباب شهودش
خود این را حضرت جمع و وجودش
چو او خود را ذات خویشتن یافت
بجمع خویش دور از انجمن یافت
مراد از انجمن اینجا صفات است
که لازم حضرت او را بذاتست
از آن دانیم اندر صرف ذاتش
منزه ز اعتبارات صفاتش
در آنجا نه صفت نه اسم گنجد
نه در معنای عقلی جسم گنجد
خود اینهم محض مفهومست و ادراک
وگر نه او بود ز ادراکها پاک
چه نسبت قطره را با بحر عمان
چه نسبت ذره را با مهر تابان
غرض وجدان او خود را وجود است
هر آن موجودی از بودش نمود است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.