گنجور

 
صفی علیشاه

بهر وصفی که باشد زنده هر شیئ

در او دارد تجلی اسم الحی

کنی گر نقش قلب این نام نیکو

ز گلزار حیات حق بری بو

در آن حبس نفس شرطیست وارد

دگر ضبط حواس و هم واحد

هم اینسان ذکر سر و ذکر اعلی

ولی با فکر کان شرطیست اجلی

دگر ذکری که باشد نفی و اثبات

بذات اشیاءست زان منفی بالذات

طریق نقش هر یک را بتفصیل

ز صاحب سینه جو بهر تکمیل

که بر تلقین اذکار است مأمور

اگر مأمور نبود نیست دستور

اگر مأمور نبود او بذکرش

بدل ثابت نگردد هیچ فکرش