صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۶ - عبدالمقتدر
ز عبدالمقتدر گر باشدت یاد
بود مشهور او مبدای ایجاد
باصل و حال ایجادات بینا
ز عبدالقادر از اینروست اعلا
چو او بر قدرت الله است شاهد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۷ - عبدالمقدم
بود عبدالمقدم را مسلم
تجلی حق از اسم مقدم
تمودش حق ز اهل صف اول
که امر حق مقدم داشت وافضل
تقدم زو رسد بر اهل تعظیم
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۸ - عبدالمؤخر
بود عبدالمؤخر آنکه تأخیر
کند در هر چه طغیانست و تقصیر
نه تأخیری که باز اندر وقوعی
نماید عاقبت بروی رجوعی
بود تأخیرش از وجهی که مفقود
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷۹ - عبدالاول
تو عبدالاول آنرا دان که رؤیت
در اشیاء کرد وجه اولیت
بکل شیء بیند وجه حق را
که اول گشت منشأ ما خلق را
تحقق یافت او بر اسم اول
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۰ - عبدالاخر
ز عبدالاخرت گر هست نیت
حق او بیند بوجه آخریت
که او بعد از فنای خلق باقیست
نشانی از وجود ما خلق نیست
فنای خلق آنجا لامحال است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۱ - عبدالظاهر
بعبدالظاهر از حق گشت ظاهر
ظهور حق که بیند در مظاهر
ز بس پیداست پنداری نهانست
چوبی ضدست این پندار از آنست
چون هر چیزی بضد اوست ظاهر
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۲ - عبدالباطن
ز عبدالباطن ار جوئی نشانی
بود دایم بتکمیل معانی
رساند حق بمعلومات قلبش
نماید منکشف آیات قلبش
بحق گردد ز موجودات خلص
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۳ - عبدالوالی
تو عبدالوالی آنرا دان که مطلق
بود والی بکل ما سوی الحق
بخلق او را ولایت در ظهور است
ولی ناس در کل امور است
بنفس خویش مستولی چنان شد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۴ - عبدالمتعال
متعال است آن اسمی که هر جا
ترقی ز اوست از ادنی ببالا
ز اشیاء هر چه را باید ز پستی
دهد رفعت با علی ذات هستی
مهیای علو باشد بهر قسم
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۵ - عبدالبر
تو عبدالبر کسی را دان که ذیخیر
بانواع مبراتست در سیر
دریغ از کس ندارد هیچ بری
که باشد واقع اندر جهر و سری
ولی بری که از وی بر کرام است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۶ - عبدالتواب
کنم از عبد توابت هم آگاه
رجوع اوست بر حق گاه و بیگاه
ز نفس خویش و کل ما سوی الحق
بحق عود و ایاب استش محقق
رسد تا خود ز تایید حقیقی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۷ - عبدالمنتقم
تو عبدالمنتقم بشنو کدام است
بر اعداد او شدید الانتقام است
عدو باشد در اول نفس خونخوار
بثانی دشمن است ابلیس غدار
در اول هر که او ره بر عدوبست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۸ - عبدالعفو
بود عبدالعفوت در جنایات
همانا واسطه کل خطیئات
نبیند هیچ در جائی جنایت
مگر او را کند عفو از عنایت
چنین دیدم که در ایام سابق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۹ - عبدالروف
دگر از اولیا عبدالروف است
که در رأفت چو شمس بیکسوفست
بخلقش رأفت است افزون که برخود
مساوی رأفتش بر نیک و بر بد
بدی هم با بدانش محض جوداست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۰ - عبدمالک الملک
دگر بشنو ز عبد مالک الملک
که او نوح است و عالم جمله چون فلک
ظهور مالکیت را بمطلق
ز حق بیند بکل ما سوی الحق
به بیند نفس خود را خاصه مملوک
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۱ - عبدذی اجلال و الاکرام
بیان ما ز عبد ذوالجلال است
که اعلی و اجل در هر کمال است
اجل و اکرامش حق کرد و جا داشت
که بر جیا آنچه جز حق بود بگذاشت
باوصاف الهی متصف شد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۲ - عبدالمقسط
کمال عبد مقسط نیز بشناس
بود او در عدالت اقوم ناس
بمقداری که حق غیر از خویش
نماید اخذ بیتعطیل و تشویش
چو او خود مظهر عدل اله است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۳ - عبدالجامع
بعبدالجامع ارجوئی تخلق
نیابد راه در جمعش تفرق
کند در روی تجلی ذات حضرت
ز حیث جمع و وصف جامعیت
ز نفس خویش و غیر او پس بتحقیق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۴ - عبدالغنی
ز حق عبدالغنی دارد غنائی
که ز استغنا نبیند ما سوائی
نمود از ما سوا حق بینیازش
باستغناست از خلق امتیازش
بمحتاجان عطا بیمسئلت کرد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۵ - عبدالمغنی
تو عبدالمغنی آن را دان بمعنی
که بر انجاح حاجاتست مغنی
ز بعد از آنکه آن سلطان ذاتش
غنی کرد از تمام ممکناتش
نمودش بهر انجاح مطالب
[...]