صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۶ - و من المتعرفین
گروهی باز از اهل تعرف
کنند اظهار عرفان از تکلف
برون آیند از باب مناقب
ز آل و اهل بیت اندر مطالب
خبرها آورند اندر فضائل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۷ - و من المتعرفین
گروهی کاهل علم و اختصاصند
تعرف را بطور و طرز خاصند
به برهان میکنند اثبات توحید
ولی خود پیرو ظنند و تقلید
دهند از بیخودی درس معارف
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۸ - کلام آخر
تصوف عجز و فقر و انکسار است
نه اظهار علوم و افتخار است
تصوف گر قبولت شد عدم باش
فزونی هل بر افزونها و کم باش
تصوف را کمال از بندگی جو
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۹ - تعرفه ممدوح
شنیدی چون تعرفهای مقدوح
شنو باز از تعرفهای ممدوح
خود آن نبود با غراض و تملق
بخلق کاملان باشد تخلق
تخلق رفته رفته گردد اخلاق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۰ - عرفان
صفی زان شد که بحرش درفشان شد
بهر تحقیق نظم او نشان شد
نه عرفان چون علوم دیگرانست
که تحصیلش بتدریس و بیان است
نه برهانی که دیگر کار خواهد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۱ - العالم بکسراللام
شنیدی چون ز عارف داستانی
ز عالم گوش کن نیکوبیانی
بود عالم کسی کورا الهی
ز هر چیز آگهی بخشد کماهی
ز راه و منزل و احکام دینش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۲ - العامه
شنو از عامه کاهل اقتصارند
بظاهر در شریعت آشکارند
خود اهل علمشان اهل رسومند
جدا زاریاب تحقیق و علومند
ندارند از معارف اطلاعی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۳ - العارالعظیم
دگر عار عظیم اندر ضمیرت
که شد تفسیر بر مقت کبیرت
ز نقص عهد میباشد اشارت
که هست از قول بیفعلت امارت
اگر در جمع مردان داخلی خود
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۴ - العباده و العبودیه والعبوده
دگر اندر عبادت کن تعقل
که باشد عامه را فوق تذلل
عبودیت دگر بهر خواص است
که نسبتشان بحق با اختصاص است
بسوی حق صحیح الانتسابند
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۵ - العبادله
عبادله بنزد مرد دانا
بوند اهل تجلیات اسما
چو اسمی را تحقق بر حقیقت
عیان یابند از اسمای حضرت
شوندار بر صفات اسم موصوف
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۶ - العباد الحقیقی و هم مظاهر الاسماء
کنون از اولیا گویم که درسر
بوند اسمای حضرت را مظاهر
خود این بابی بود مبسوط و مشروح
بعون حق نمایم بر تو مفتوح
چو دانستی صفی را از صفائی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۷ - عبدالله
بود عبدالله آنکو اندر او حق
تجلی کرده با هر اسم مطلق
از او اندر عبادالله اکرم
کسی نبود ز حیث رتبه اقدم
از آنرو مظهر این اسم جامع
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۸ - عبدالرحمن
خود آن کو عبد رحمن از یقین است
بجلوه رحمه للعالمین است
همانا اسم رحمن راست مظهر
جهان از رحمتش برپاست یکسر
نباشد خارجش شیئی ز رحمت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۰۹ - عبدالرحیم
دگر عبدالرحیم آنست در نص
که باشد رحمتش مخصوص و مختص
بان کو اهل تقوی و سداد است
نکو کردار وصافی اعتقاد است
بود در بذل رحمت اختصاصش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۰ - عبدالملک
بود عبدالملک کو بیتوقف
بنفس خویش و غیرستش تصرف
تصرف با اراده و امر یزدان
کند در کل موجودات امکان
نباشد امر و احکامش گزافی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۱ - عبدالقدوس
ولیی کوست نامش عبد قدوس
نباشد قلب او با غیر مأنوس
نموده حق مقدس زا احتجابش
همی بر قدس باشد فتح بابش
بحکم لایسعنی جز الهش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۲ - عبدالسلام
ولیی باز کو عبدالسلام است
تجلی از سلامش بر مدم است
بود آنکس که حق دارد سلامت
دل او را ز نقص و عیب و آفت
دگر هم اندر آشنا و علامت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۳ - عبدالمؤمن
ز عبدالمؤمنت گویم معاین
در او کرده تجلی اسم مؤمن
حق ایمن کرده از رنج و عقابش
نباشد با خلایق انتسابش
هم ایمن خلق از وی در همه حال
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۴ - عبدالمهیمن
بود عبدالمهیمن آنکه مشهود
بود حقش خود از هر شیئی موجود
عیان بیند که ذات حق پدید است
بهر شیئی رقیب است و شهید است
بنزد اهل دل باشد مبرهن
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۱۵ - عبدالعزیز
دگر عبدالعزیز آن در تمیز است
که از حق مظهر اسم عزیز است
تجلی کرده حق بروی بعزت
بهر شیئی است غالب در حقیقت
نگردد هیچ مغلوب و هراسان
[...]