فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۵
وزانجا سوی پارس اندر کشید
که در پارس بد گنجها را کلید
نشستنگه آن گه به اسطخر بود
کیان را بدان جایگه فخر بود
جهانی سوی او نهادند روی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱
درخت برومند چون شد بلند
گر آید ز گردون برو بر گزند
شود برگ پژمرده و بیخ سست
سرش سوی پستی گراید نخست
چو از جایگه بگسلد پای خویش
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲
همی رفت پیش اندرون زال زر
پس او بزرگان زرین کمر
چو کاووس را دید دستان سام
نشسته بر اورنگ بر شادکام
به کش کرده دست و سرافگنده پست
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳
چو زال سپهبد ز پهلو برفت
دمادم سپه روی بنهاد و تفت
به طوس و به گودرز فرمود شاه
کشیدن سپه سر نهادن به راه
چو شب روز شد شاه و جنگآوران
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴
ازان پس جهانجوی خسته جگر
برون کرد مردی چو مرغی به پر
سوی زابلستان فرستاد زود
به نزدیک دستان و رستم درود
کنون چشم شد تیره و تیره بخت
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۵
برون رفت پس پهلو نیمروز
ز پیش پدر گرد گیتی فروز
دو روزه بیک روزه بگذاشتی
شب تیره را روز پنداشتی
بدین سان همی رخش ببرید راه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶
یکی راه پیش آمدش ناگزیر
همیرفت بایست بر خیره خیر
پی اسپ و گویا زبان سوار
ز گرما و از تشنگی شد ز کار
پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۷
ز دشت اندر آمد یکی اژدها
کزو پیل گفتی نیابد رها
بدان جایگه بودش آرامگاه
نکردی ز بیمش برو دیو راه
بیامد جهانجوی را خفته دید
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۸
چو از آفرین گشت پرداخته
بیاورد گلرنگ را ساخته
نشست از بر زین و ره برگرفت
خم منزل جادو اندر گرفت
همی رفت پویان به راه دراز
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹
وزانجا سوی راه بنهاد روی
چنان چون بود مردم راهجوی
همی رفت پویان به جایی رسید
که اندر جهان روشنایی ندید
شب تیره چون روی زنگی سیاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰
یکی مغفری خسروی بر سرش
خوی آلوده ببر بیان در برش
به ارژنگ سالار بنهاد روی
چو آمد بر لشکر نامجوی
یکی نعره زد در میان گروه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۱
وزان جایگه تنگ بسته کمر
بیامد پر از کینه و جنگ سر
چو رخش اندر آمد بران هفت کوه
بران نره دیوان گشته گروه
به نزدیکی غار بیبن رسید
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۲
یکی نامهای بر حریر سپید
بدو اندرون چند بیم و امید
دبیری خردمند بنوشت خوب
پدید آورید اندرو زشت و خوب
نخست آفرین کرد بر دادگر
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۳
چنین داد پاسخ به کاووس کی
که گر آب دریا بود نیز می
مرا بارگه زان تو برترست
هزاران هزارم فزون لشکرست
به هر سو که بنهند بر جنگ روی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۴
چو نامه به مهر اندر آورد شاه
جهانجوی رستم بپیموده راه
به زین اندر افگند گرز گران
چو آمد به نزدیک مازندران
به شاه آگهی شد که کاووس کی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۵
چو رستم ز مازندران گشت باز
شه اندر زمان رزم را کرد ساز
سراپرده از شهر بیرون کشید
سپه را همه سوی هامون کشید
سپاهی که خورشید شد ناپدید
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۶
چو آگاهی آمد به کاووس شاه
که تنگ اندر آمد ز دیوان سپاه
بفرمود تا رستم زال زر
نخستین بران کینه بندد کمر
به طوس و به گودرز کشوادگان
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۷
چو کاووس در شهر ایران رسید
ز گرد سپه شد هوا ناپدید
برآمد همی تا به خورشید جوش
زن و مرد شد پیش او با خروش
همه شهر ایران بیاراستند
[...]
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱
ازان پس چنین کرد کاووس رای
که در پادشاهی بجنبد ز جای
از ایران بشد تا به توران و چین
گذر کرد ازان پس به مکران زمین
ز مکران شد آراسته تا زره
[...]
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۲
ازان پس به کاووس گوینده گفت
که او دختری دارد اندر نهفت
که از سرو بالاش زیباترست
ز مشک سیه بر سرش افسرست
به بالا بلند و به گیسو کمند
[...]